صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱۰
... گل زر خود همه در دامن گلچین ریزد
بوی پیراهن یوسف به عبیری نخرد
هر غباری که ازان طره مشکین ریزد ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱۸
جذبه شوق اگر از جانب کنعان نرسد
بوی پیراهن یوسف به گریبان نرسد
کعبه در دامن شبگیر بلند افتاده است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸۹
... بسته اند از دو جهان چشم هوس چون یعقوب
تا ز پیراهن یوسف نظری یافته اند
دلشان تنگتر از چشمه سوزن شده است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳۳
... در چنین معرکه ای تیغ شجاعت چه کند
بود یعقوب به پیراهن یوسف خوشوقت
آن که داده است ز کف دامن فرصت چه کند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳۷
... سیل از خانه در بسته محابا نکند
گر شود دامن پیراهن یوسف صد چاک
رخنه در پرده ناموس زلیخا نکند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳۸
... از درد شکایت دل بی حوصله دارد
این خار ز پیراهن یوسف گله دارد
چون آه مصیبت زده آرام ندارم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷۵
... این مور مرا بر سر تنگ شکر آورد
از تکمه پیراهن یوسف خبرم داد
هر غنچه که از جیب چمن سر بدر آورد ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸۶
... فریاد که یعقوب نظر بسته ما را
پیراهن یوسف دوم بیت حزن شد
عمری است که در بوته فکرست گدازان ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰۲
... در دل چه خیال است که پیکان تو یابند
در دامن پیراهن یوسف نزند دست
خاری که به دیوار گلستان تو یابند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳۱
... از خلوت آیینه عرقناک برآید
دامن کشد از صحبت پیراهن یوسف
خاری که ز گلزار تو بیباک برآید ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۷۱
... خون چشمم ز گرستن به سفیدی زده است
بوی پیراهن یوسف به من زار بیار
حرف آن طره طرار در افکن به میان ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱۸
... از داغ به گرد دل خود انجمنی ساز
تادامن پیراهن یوسف به کف آری
یک چند چو یعقوب به بیت الحزنی ساز ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴۱
... مرا چون گل گریبان چاک دارد نازک اندامی
که در پیراهن یوسف سراسر می رود چاکش
به ترسازاده عیسی دمی دل داده ام صایب ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶۶
... زجانهای پریشان رشته جان است هرمویش
قبای اطلس افلاک شد پیراهن یوسف
زبس پیچید درمغز پریشان جهان بویش ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶۱
کجا روشن شود چشم زلیخا بر تن یوسف
که عصمت سر زد از یک جیب با پیراهن یوسف
محبت کرد چون دستار چشم پیر کنعان را
در آن ساعت که تهمت چاک زد پیراهن یوسف
بیاض و خط دیوانی به یکدیگر نمی خوانند ...
... عزیز مصر عزت زحمت خواری نمی بیند
چه پیه گرگ می مالند بر پیراهن یوسف
چرا از تهمت ناگاه غمگین می شوی صایب
نرست از خار تهمت دامن پیراهن یوسف
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۷۰
... هر کجا باشم بغیر از گوشه دل در جهان
گر همه پیراهن یوسف بود زندانیم
برنمی دارم عمارت جغد وحشت دیده ام ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹۴
... ز فوت وقت اگر در خون نشینم جای آن دارد
که از کف دامن پیراهن یوسف رها کردم
به آب روی همت خاک را زر می توان کردن ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷۸
... حال خار سر دیوار گلستان داریم
خیمه در مصر چو پیراهن یوسف زده ایم
جلوه ها در نظر مردم کنعان داریم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸۳
... زنگ آیینه بود سبزه خوابیده من
می کند جلوه پیراهن یوسف صایب
پیش صاحب نظران دیده پوشیده من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۵۷
... در گریبان صبا مشتی عرق گردیده است
نکهت پیراهن یوسف ز شرم بوی او
با هزاران دست نتواند عنان دل گرفت ...