صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۲
... از خلق معنبر تو گردید
پیراهن یوسف آسمان ها
زرین چو زبان شمع گردید ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۴
از چه و زندان برآمد هر که روح از تن شناخت
شد عزیز آن کس که یوسف را ز پیراهن شناخت
رخنه دل کرد بر من جسم را ماتم سرا ...
... تا بر آمد جان ز تن گم کرد نادان خویش را
وای بر آن کس که یوسف را به پیراهن شناخت
از در و دیوار می پرسد خبر آیینه را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۴
... نقطه پا بر جا خوش و پرگار سرگردان خوش است
یوسف بی عیب را پیراهنی در کار نیست
سرو سیمین از لباس عاریت عریان خوش است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۶
... هر چه جز معشوق باشد پرده بیگانگی است
بوی یوسف را ز پیراهن شنیدن مشکل است
نیست از جوش شهیدان تیغ را میدان زخم ...
... غنچه را باد صبا از پوست می آرد برون
بی نسیم شوق پیراهن دریدن مشکل است
بر ندارد میوه تا خام است دست از شاخسار ...
... عقل و دین و دل درین سودا کم از بیعانه است
با چنین سرمایه یوسف را خریدن مشکل است
بی قراران هر نفس در عالمی جولان کنند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۷
... دامن گل را به دست خار دیدن مشکل است
گرچه چون دامان یوسف دامن گلهاست پاک
چاک در پیراهن گلزار دیدن مشکل است
نیست از مستی زنم گر شیشه خالی به سنگ ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۵
... سازگاری پیشه کن با مردم ناسازگار
تا شود یوسف ترا خاری که در پیراهن است
بینش هر دل درین عالم به قدر داغ اوست ...
... هر که قانع شد به بوی گل ز گل در پرده ماند
بوی پیراهن حجاب یوسف سیمین تن است
از اشارت می شود آن پیکر سیمین کبود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۷
... پرده پوشی دامن آلودگان را لازم است
چاک در پیراهن یوسف چه محتاج رفوست
می شود بی برگ صایب زود نخل میوه دار ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۱
... می کند از دیده یعقوب روشن خانه را
تا ز یوسف بوی پیراهن جدا افتاده است
عیب از آیینه بی زنگ برگردد به نقش ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۵
... تار و پود انتظام از یکدگر پاشیده است
بلبلان را خار در پیراهن است از آشیان
بستر گل خوابگاه شبنم نادیده است ...
... تر نگردد از زر قلبی که در کارش کنند
یوسف بی طالع ما گرگ باران دیده است
خاطر آزاد ما از دور گردون فارغ است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۲
... چون شوددرد طلب کامل کم از مطلوب نیست
بوی پیراهن ز مصر آمد به کنعان سینه چاک
عصمت یوسف حریف جذبه یعقوب نیست
می کند گوینده را دشنام اول کام تلخ ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۵
... از بهای خویش افتادن بود بر دل گران
ورنه بر یوسف نژادان چاه و زندان بار نیست
ناله زنجیر باشد مطرب فیلان مست ...
... شمع در راه نسیم صبحدم جان می دهد
بوی پیراهن به چشم پیر کنعان بار نیست
می شود از ابر بی نم تازه داغ تشنگان ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۲
در نگارستان تهمت دامن گل پاک نیست
گر همه پیراهن یوسف بود بی چاک نیست
ثابت و سیار او سوزانتر از یکدیگرند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۷
... در غریبی می کند نشو و نما حسن غریب
در وطن پیراهن یوسف به غیر از چاه نیست
مستی جاوید خواهی غوطه زن در بحر خم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۳
... کار با جذبه عشق است عزیزان ورنه
بوی پیراهن یوسف گرهی بر بادست
سهل کاری است به فتراک سر ما بستن ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۷
... خست چرخ که صد جامه اطلس دارد
تا به حدی است که پیراهن یوسف چاه است
صایب امروز تویی ز اهل سخن قدرشناس ...
... صایب از قافله عشق مدد می طلبد
یوسف طبع که عمری است اسیر چاه است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۳
... خوشخرامی که مرا بر سر کار آورده است
نیست ممکن که به پیراهن یوسف نرسد
دیده هر که چو یعقوب غبار آورده است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۶
سخن عشق کسی کز لب ما نشنیده است
بوی پیراهن یوسف ز صبا نشنیده است
هر که بوی جگر سوخته ما نشنید ...
... داغ آن نغمه سرایم که درین سبز چمن
بوی پیراهن گل را ز حیا نشنیده است
دور گردان وفا نغمه سرایان دارند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۶
... دلداده ای که تشنه بوس و کنار اوست
پیراهنش قلمرو جولان یوسف است
هر پرده دلی که در او خارخار اوست ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۲
... دست من و آن گوشه دامن چه خیال است
چون عشق به پیراهن یوسف نکند رحم
در پرده ناموس نشستن چه خیال است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۱
... در حلقه زنار میانان کمر اوست
هر تار ز پیراهن فانوس کمندی است
گستاخی پروانه نه از بال و پر اوست ...
... سود دو جهان در سفر بی خطر اوست
صایب خبر یوسف گم کرده خود را
از بی خبری پرس که صاحب خبر اوست