کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند در تهنیت نوروز و مدح شاه جهان
... غنچه سرتاپا گریبان گل سراپا دامنست
یوسف گل در میان عصمت و تر دامنیست
کز پس و پیشست هر چاکی که در پیراهنست
چون نسوزد آتش غیرت سراپا شمع را ...
... غنچه و مینای می در کار هم خوش می کنند
بیزبان خنیاگری بیدست پیراهن دری
زآب و رنگ لاله و گل نهرها بینی روان ...
... باغبان چشمش ز انوار تجلی پر شدست
یوسف گلرا از آن تاب نظر می آورد
سبزه را چون جوهر تیغست سجاده بر آب ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸
... شکوه حسن تو در دل مرا نمی گنجد
به ماهتاب تو پیراهن کتان تنگ است
جرس ز یوسف ما می کند مگر سخنی
که جای شکر مصری به کاروان تنگ است ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱
... دشمن جان است دل اهل محبت را سلیم
یوسف ما را همیشه گرگ در پیراهن است
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹
... چشمی به ره نکهت خود داشته دایم
پیراهن یوسف که کنون پیرهن توست
افسانه ی یوسف که گرفته ست جهان را
دانم سخن است آن همه اما سخن توست ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۲
... زلیخا بست راه مصر را اما نمی داند
به کنعان یوسف از هر تار پیراهن رهی دارد
اگر حسرت برد صید حرم از رشک می شاید
بر آن بسمل که همچون کوی او قربانگهی دارد
ز باد احوال یوسف من خود ای یعقوب نشنیدم
ولی دانم که بلبل در گلستان چهچهی دارد ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۰
... در رکاب حلقه گوش تو گوهر می دود
چون زلیخا در رهت ای یوسف گل پیرهن
گه به دیوار آفتاب و گاه بر در می دود ...
... در سراغ آب چون خیل سکندر می دود
می فروشد نکهت پیراهن او را صبا
برگ گل در باغ هرسو از پی زر می دود ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۸
... ای زلیخا چند کوری می دهی یعقوب را
مانع یوسف شدی از بوی پیراهن مباش
در میان خلق نتوان ساختن کاری سلیم ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح حضرت امام رضا (ع)
... ای شهنشاهی که نطق از وصف ذاتت می کشد
شرمساری همچو از پیراهن یوسف گلاب
رتبه ای کز نسبت خاک درت دارد غبار ...
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح اسلام خان
... چه خوب ابر بهاری برآمد از گرداب
جهان کشید برون یوسف از چه بیژن
ز بس صفای جهان دود شمع در فانوس ...
... خیال خشم تو در دل چو بگذرد چه عجب
که چون علم کند از تن کناره پیراهن
بر آستان تو دشمن نهد سر تسلیم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۳۴
خمارآلوده ی یوسف به پیراهن نمی سازد
ز پیش چشم من بردار این مینای خالی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱
... نقل نتوان کرد گفتار شکربار ترا
تا چه در پیراهن گلهای بی خارش بود
ناز مژگان است در سر خار دیوار ترا ...
... آب می گردید در چشم ترازو گوهرش
یوسف مصری اگر می دید بازار ترا
اهل دین را می برد از راه زلف کافرت ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸
خار ناسازست بوی گل به پیراهن ترا
چون زنم گستاخ دست عجز در دامن ترا ...
... کز دل سخت است در زیر قبا جوشن ترا
بس که شد محو تن سیمینت ای یوسف لقا
برنیاید از گریبان بوی پیراهن ترا
برنمی آید کسی با دورباش ناز تو ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹
... پیرهن از پرده چشم است یعقوب مرا
تار و پود بوی پیراهن رسا افتاده است
شکوه از هجران یوسف نیست یعقوب مرا
کعبه مقصود را آغوش محرم حلقه است ...
... پرده های حسن او چون گل برون است از شمار
شرم یک پیراهن چاک است محجوب مرا
همچو زخم تازه خون رحم ازو آید به جوش ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲
... دیده ام چون پیر کنعان شد سفید از انتظار
تا ز یوسف بوی پیراهن به دست آمد مرا
مشرق بینش به آسانی نگشتم همچو شمع ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲
... من نه آن شمعم که بتوان داشتن پنهان مرا
نیستم پیراهن یوسف چرا هر جا روم
خون تهمت می چکد از گوشه دامان مرا ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴
... جذبه ای چشم از عزیزان وطن داریم ما
گرچه ما با ماه کنعان زیر یک پیراهنیم
جا ز شرم عشق در بیت الحزن داریم ما ...
... غیرت ما چشم بر راه نسیم مصر نیست
بوی یوسف را نهان در پیرهن داریم ما
می کند خون در دل آب روان بخش حیات ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹
... برنخیزد ناله از زنجیر در زندان ما
ما ز گل پیراهنان صایب به بویی قانعیم
از نسیمی یوسفستان می شود زندان ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵
... قناعت کن به لوح ساده چون طفلان ازین مکتب
که نقش یوسفی خواب پریشان است دل ها را
ز خودداری درون دیده مورند زندانی ...
... که تلخی های عالم شکرستان است دل ها را
به زور عشق چون گل چاک کن پیراهن تن را
که صبح عید از چاک گریبان است دل ها را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱
... چنانت دوست می دارم که عاشق شعر حالی را
خمارآلوده یوسف به پیراهن نمی سازد
ز پیش چشم من بردار این مینای خالی را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱
... دریا ز موج دست ستم چون برآورد
پیراهن حباب نپوشد کسی چرا
چون خوردنی است کاسه زهری که قسمت است ...
... غافل مشو ز حق به امید قبول خلق
یوسف به سیم قلب فروشد کسی چرا
صایب به شکر سینه گرمی که داده اند ...