سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱ شبها ز فراق تو دلم پر خونست وز بیخوابی دو دیده بر گردونست چون روز آید زبان حالم گوید کای بر در بامداد حالت چونست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر از درد و غم فراق معشوق سخن میگوید. شبها به خاطر دوری او دلش پر از اندوه است و از بیخوابی چشمهایش به ستارهها خیره شده است. با طلوع روز، حالش را به زبان میآورد و از خود میپرسد که حالش چگونه است.
هوش مصنوعی: شبها به خاطر دوری از تو، دلم سرشار از درد و اندوه است و از شدت بیخوابی، چشمانم به آسمان خیره شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی صبح میشود، حال و روزم را بیان میکند و میپرسد که حالت چگونه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جایی که گذرگاه دل محزونست
آن جا دو هزار نیزه بالا خون ست
لیلی صفتان ز حال ما بیخبرند
مجنون داند که حال مجنون چونست
چیزی که دویست و بیست صد افزونست
یک نیمۀ او هجده بود این چونست ؟
این آن داند که از خرد قارونست
نی دانش نا اهل و خسان دونست
تافتنه دلم بر آن لب میگونست
صبرم کم و عشق هر زمان افزونست
گویند برون فتاد رازت چونست
چون راز درون بود که دل بیرونست
چون همت تو به حال من مقرونست
امید مرا به بخت روز افزونست
سمجم همه پر نعمت گوناگونست
زین بیش شود آنچه مرا اکنونست
با آنکه دلم در غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم یارب
هجرانش چنین است وصالش چونست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.