گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای مانده زمان بنده اندر یادت

دادست ملک ز آفرینش دادت

تو عید منی به عید بینم شادت

ای عید رهی عید مبارک بادت

انوری

ای گشته ضمیر چون بهشت از یادت

انگیخته دولت جهان دل شادت

ای روز جهان مبارک از دولت تو

روز نو و سال نو مبارک بادت

جمال‌الدین عبدالرزاق

یکباره ز ما فلک فراغت دادت

یکباره فراموش شدیم از یادت

با کم ز منی رای وصال افتادت

گفتی که با ازتست مبارک بادت

کمال‌الدین اسماعیل

شاها چوبداد داد هر کس دادت

داد طرب امروز بباید دادت

عالم بزبان سوسن آزادت

می گوید: نو روز مبارک بادت

سعدی

روزی گفتی شبی کنم دلشادت

وز بند غمان خود کنم آزادت

دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت

وز گفتهٔ خود هیچ نیامد یادت؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه