گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

پر شد ز شراب عشق جانا جامم

چون زلف تو برهم زده گشت ایامم

در عشق تو این بود مراد و کامم

کز جملهٔ بندگان نویسی نامم

عطار

شمع آمد و گفت: کشتهٔ ایامم

سرگشتهٔ روزگارِ نافرجامم

با آن که بریدهاند صد بار سرم

شیرینی انگبین نرفت از کامم

اوحدالدین کرمانی

در پختن سودای تو چون من خامم

توسن شد و بی ثبات طبع و گامم

انگشت نمای جمله خاص و عامم

ای دوست ببین کز تو چه دشمن کامم

محتشم کاشانی

اسلام که گم کرده ز دل آرامم

بسیار خطر دارد ازو اسلامم

ز آن آفت دین که هست اسلامش نام

ترسم که به کافری برآید نامم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
قدسی مشهدی

خود کرد به لطف اگرچه اول رامم

زود از نظر افکند بت خودکامم

خوی فلک است دلبرم را که چو مهر

برداشت صباح و بر زمین زد شامم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه