ای بس قدح درد که کردست دلم نوش
دور از لب و دندان شما بی خبران دوش
گه بوسه همی داد بر آن درد لب و چشم
گه رقص همی کرد بر آن حال دل و هوش
گه عقل همی گفت که ای طبع تو کم نال
گه صبر همی گفت که ای آه تو مخروش
درد آمده پاداش که هین ای سر و تن داد
عشق آمده با نیش که هان ای دل و جان نوش
دردی که به افسانه شنیدم همه از خلق
از علم به عین آمد وز گوش به آغوش
در حجرهٔ چشم آمد خورشید خیالش
خورشید که دیدست سیه کرده بناگوش
در حسرت آن دیدهٔ چون دیدهٔ آهو
این دیده نه در خواب و نه بیدار چو خرگوش
حیرت سوی چشم آمده کای چشم تو منگر
غیرت سوی گوش آمده کی گوش تو منیوش
با چشم سرم گفته تراییم تو منگر
در گوش دلم خوانده تراییم تو مخروش
ذوق آمده در چشم که ای چشم چنین چش
شوق آمده در گوش که ای گوش چنین گوش
این خود صفت نقش خیالیست چه چیزست
یارب که ببینم به عیان آن رخ نیکوش
او بلبله بر دست و خرد سلسله در پای
او غالیه بر گوش و رهی غاشیه بر دوش
در عاشقی آنجا که ورا پای مرا سر
در بندگی آنجا که ورا حلقه مرا گوش
صد روح در آویخته از دامن کرته
سی روز برانگیخته از گوشهٔ شب پوش
آوازه در افتاده به هر جا که سنایی
در مکتب او کرد همه تخته فراموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از آن است. شاعر از درد دل و عشق خود میگوید و حالاتی که در پی آن تجربه میکند. او به تضادها و تناقضات عشق اشاره میکند؛ گاهی سرخوشی و رقص، گاهی اندوه و ناله. درد و عشق برای شاعر توأمان وجود دارند و او در پی درک واقعیات عشق است. تصویرهایی از زیبایی و غم در عشق وجود دارد و او آرزو میکند که بتواند محبوبش را عیان ببیند. در نهایت، شاعر به عجز و ناتوانی خود در فهم کامل عشق و زیبایی آن اعتراف میکند و به دنیای فراموششده از عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای دل از نوشیدن شراب غصهها، چه بسیار دردی که به دل چشیدم، در حالی که از لب و دندان شما دور بودم و بیخبر از شما بودم.
هوش مصنوعی: گاهی بوسهای بر لب و چشم محبوب میزنم و گاهی برای حال و هوای دل شادیم میرقصم.
هوش مصنوعی: گاهی عقل به من میگوید که ای طبیعت، چرا کم مینالی، و گاهی صبر به من میگوید که ای آه، چرا فریاد میکنی.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که میکشی پاداشی است برای تو، زیرا عشق به تو آمد و تو را آزمایش میکند. بنابراین، ای دل و جان، نوش جان کن و از این عشق لذت ببر.
هوش مصنوعی: دردی که از داستانها شنیدم، همهاش به خاطر مردم و دانش واقعی به وجود آمد و از طریق شنیدن، به احساسات عمیقتر وارد شد.
هوش مصنوعی: در اتاقک چشمانم، خورشید خیال او نمایان شده است، خورشیدی که وقتی به وجودش نگریستم، گیسویم را به سیاهی کشید.
هوش مصنوعی: چشمان من به شدت آرزوی چشمان زیبا و تماشایی آهو را دارد. این چشمان نه در خواب آرام هستند و نه در بیداری، مانند چشمان خرگوش که همیشه در حالت نگرانی و ترس به سر میبرند.
هوش مصنوعی: حیرت به چشم تو نگاه میکند، و ای چشم! به کسان دیگر نگاه نکن. غم و غیرت هم به گوشت آمده، پس ای گوش! به شنیدن کسان دیگر نیا.
هوش مصنوعی: با چشمانم میگویم که تو را نمیبینم، اما در دل من تو را با صدای نجوا میخوانم و از تو میخواهم که در سکوت نیایی.
هوش مصنوعی: چشمانت پر از شادی و ذوق شدهاند، به طوری که انگار این احساس شوق هم به گوشهایت رسیده است.
هوش مصنوعی: این تصویر زیبا که در ذهنم نقش بسته، چه چیز واقعیست که بتوانم آن چهره نیکو را به روشنی ببینم؟
هوش مصنوعی: او بلبلی را در دست دارد و با زنجیری بر پایش، بوی خوشی به گوشش میرسد و بار سنگینی بر دوش دارد.
هوش مصنوعی: در عشق، جایی که پای من به او بند است و در حالتی که او حلقهای به گوش من آویخته است.
هوش مصنوعی: صدها روح از دامن شب برخاستهاند و به صورت روز در آمدهاند.
هوش مصنوعی: نام سنایی در هر جا بلند است و او با آثارش باعث شده که هیچکس نتواند آن را فراموش کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی
تاخلق جهان را بفگندی به خلالوش
کافور تو بالوس بود، مشک تو باناک
بالوس تو کافور کنی دایم مغشوش
ای خفته همه عمر و شده خیره و مدهوش
وز عمر و جهان بهرهٔ خود کرده فراموش
هر گه که همیشه دل تو بیهش و خفته است
بیدار چه سود است تو را چشم چو خرگوش؟
این دهر نهنگ است، فرو خواهد خوردنت
[...]
دوش آن صنم سنگدل سیم بنا گوش
آمد بر من تنگ دل و خسته و مدهوش
دو نرگس مخمور چو دو نایژه خون
دو لعل گهر پوش چو دو ناوچه نوش
ای عارض سیمینش پر از قطره سیماب
[...]
سرمست درآمد ز درم نیمه شبی دوش
ماهی که به یک غمزه ببرد از دل ما هوش
برجستم و گفتم که به بر در کشم او را
گفتا نه کنار است و نه بوس است و نه آغوش
از ما چه خطا رفت وفای تو همین بود
[...]
آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش
وان تلخی گفتار و شکر خنده خون نوش
رسوا شدم از حالت خود زان که همه جاست
رخساره به گفتار و من دلشده خاموش
پوشیده نماند آتش من در تن چون کاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.