نبینم خوش زمین و آسمان را
به خیر آرد خدا، کار جهان را
جهان آن روز راحت را تلف کرد
که رسم دوستی را برطرف کرد
نه تنها دوست با دشمن نسازد
که تن با جان و جان با تن نسازد
به هر تن استخوان های بلاسنج
به جنگ افتاده چون اجزای شطرنج
به بدگویی نفس در حرف سازی ست
زبان از طعنه در شمشیربازی ست
به سوراخ دهن های دل آزار
زیان ها مار و دندان بیضه ی مار
نه تنها طبع مردم منحرف شد
مزاج هرچه بینی مختلف شد
چنان شد عام رسم کینه خواهی
که آب آتش زند بر خار ماهی
چنان برق خصومت شد جهان تاب
که اردک می پراند موج از آب
قدح دارد ز مینا خویش را دور
گسسته نغمه، تار عهد طنبور
گهی می چنگ می خواهد، گهی عود
بلی انگور هم دوشاب دل بود
بود در باغ از جرم محبت
به گردن قمریان را طوق لعنت
جهان زان آتش گل برفروزد
که چون پروانه بلبل را بسوزد
کشیده تیغ و گوید چرخ بدخو
محبت کو، مروت کو، وفا کو
ز خصمی کشت و کرد این چرخ غدار
محبت را به گور از فرج کفتار
حقیقت پا کشیده ست از میانه
محبت برطرف شد از زمانه
ز بس کردند مردم روسیاهی
بدل شد با غضب، لطف الهی
به میخانه چنان روی نیاز است
که خشت فرش او مهر نماز است
ز مسجد نعره ی مستان علم زد
مؤذن بانگ از آنجا بر قدم زد
چنان بی رونقی در کعبه افزود
که رنگ از جامه اش برخاست چون دود
به هم، مستوفیان آسمانی
نشستند و ز روی کاردانی
به رزق هرکسی دفتر گشادند
برات از نامه ی اعمال دادند
چو دهقان، ناصحی دانا ندارد
که بردارد هر آن چیزی که کارد
یکی با عارفی گفت ای یگانه
چه مذهب کرده ای خوش در زمانه
بگفتا مذهب و آیین دهقان
که دارد کشته ی خود را به دامان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره ریشههای دوری و جدایی انسانها از یکدیگر و تأثیرات منفی آن بر جامعه. شاعر به دغدغههای بشر اشاره میکند و میگوید که زمانی دنیا به آرامش میرسد که بر اصول دوستی و محبت تأکید شود. او بر این باور است که کینه و دشمنی در حال نابود کردن روابط بین انسانهاست و این خصومت به همه جا سرایت کرده است.
شاعر به نقش محبت، مروت و وفاداری در انسانیت اشاره میکند و حسرت روزهایی را میخورد که این اصول در میدان عمل وجود داشتند. همچنین او اشاره میکند که این تغییر در رفتار انسانها باعث دوری از لطف الهی شده و روحانیت نیز با مشکلات فراوانی روبرو شده است. در نهایت، به گفتگو بین عارف و دهقان اشاره میکند که نشان میدهد انسانها باید به اصول انسانی بازگردند و همدیگر را درک کنند.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم زمین و آسمان را ببینم، مگر اینکه خداوند کارهای جهان را به خیر و نیکی برساند.
هوش مصنوعی: دنیا روزی را که آسایش و راحتی را از بین برد، زمانی رقم زد که قوانین دوستی را فراموش کرد و از بین برد.
هوش مصنوعی: انسانها باید به گونهای رفتار کنند که نه تنها با دشمنان خود همکاری نداشته باشند، بلکه باید از تداخل و ناسازگاری میان روح و جسم خود نیز پرهیز کنند.
هوش مصنوعی: هر بدن مانند مهرههای شطرنج در میدان جنگ از هم جدا شده و به تودهای از استخوانها تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: نفس انسان بدگویی میکند و زبانش گاهی مانند تهمت زدن در بازی شمشیربازی است.
هوش مصنوعی: در دهنهای دردآور که حفرهای وجود دارد، زیانها مانند مارهایی با دندانهای تیز به آن نفوذ میکنند.
هوش مصنوعی: نه تنها مردم از طبیعت خود فاصله گرفتهاند، بلکه طرز تفکر و دیدگاههای هر کسی هم متفاوت شده است.
هوش مصنوعی: به گونهای پیش آمد که دشمنی و کینهتوزی در میان مردم به امری عادی تبدیل شده است، مانند این که آبی که بر آتش میریزد، میتواند خاری را بسوزاند.
هوش مصنوعی: به قدری خصومت و دشمنی شدید شد که دنیا را روشن کرد، مانند اینکه اردک از روی آب، موجی را به هوا پرتاب کند.
هوش مصنوعی: گوارای جامی است که از دست محبوب مینوشید. صدای دور از هم نغمهای، یادآور پیمان و عهدی است که با ساز دارد.
هوش مصنوعی: گاهی انسان به می و شادکامی نیاز دارد، گاهی به عود و موسیقی برای آرامش، و در هر حال دلش به شوق عشق و خوشی میتپد.
هوش مصنوعی: در باغ، به خاطر گناه عشق، بر گردن قمرها (پرندگان زیبا) گردنبند لعنتی آویخته شده بود.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر آتش عشق، مانند گلی سرشار از زیبایی شکوفا میشود؛ اما این آتش میتواند بلبل را که به پروانه میماند، بسوزاند.
هوش مصنوعی: دستهاش را به نام عشق بیرون میکشد و میگوید: ای روزگار بدجنس، محبت کجاست، مروت و وفا کجا رفتهاند؟
هوش مصنوعی: این جهان ناپایدار و بیوفا، محبت را به دست دشمنانش به خاک میسپارد و در این میان، فرصتی به دست میآید که میتواند شانس نجات باشد.
هوش مصنوعی: حقیقت از وسط عشق کنار رفته و از زمان خارج شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر رفتار نادرست و ستمگری مردم، رحمت و لطف الهی به خشم تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: به میخانه برو با چنین حالتی که زمین آنجا چون سجاده برای نماز آماده است.
هوش مصنوعی: مؤذن از مسجد با صدای شیوا و پرشور ندای عبادت سر داده و با این نعره مستانه، دلها را به سوی خدا دعوت میکند. این صدا از دور به گوش میرسد و انسان را به یاد خداوند میاندازد.
هوش مصنوعی: به قدری در کعبه سستی و کسالت ایجاد شد که رنگ لباس آن مانند دود محو شد.
هوش مصنوعی: آسمانها به هم نشستهاند و با توجه به دانش و مهارت خود به بررسی و برنامهریزی مشغولند.
هوش مصنوعی: برای هر کس روزی خاصی تعیین شده و وثیقهای از نامهی اعمال او صادر شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که کشاورز، مشاوری دانا نداشته باشد، نمیتواند به درستی هر چیزی را که به کارش میآید، انتخاب کند.
هوش مصنوعی: یک نفر به عارف گفت: ای یگانه، چه دینی داری که در این زمانه، خوب زندگی میکنی؟
هوش مصنوعی: دهقان گفت که دین و آیین او، بر اساس عشق و محبت است و او همواره یاد و خاطره کشته خود را با احترام و محبت در دل دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.