بس که چین دارد خم ابروی او
زلف دلگیر است در پهلوی او
باد را ره نیست پیش او، مگر
گل به ما گاهی رساند بوی او
آسمان جز از ره افتادگی
سبز نتواند شدن در کوی او
می توان گفتش غزال شیرگیر
خون شیران می خورد آهوی او
از خیال طره ی او چشم من
نافه ی مشک است و مژگان موی او
با کدامین رو، نمی دانم سلیم
میشود آیینه، رویاروی او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک معشوق میپردازد. شاعر به خم ابروی او، زلفهای دلگیرش و بوی خوش گل اشاره میکند که بین بادها میپیچد. او بیان میکند که آسمان نیز نمیتواند به سبزی و زیبایی معشوق برسد. شاعر معشوق را به غزالی تشبیه میکند که خون شیران را مینوشد و چشمش از خیال او پر است. در انتها به طور مبهم از این میپرسد که با کدام رو میتواند با او روبرو شود، نشاندهندهی اشتیاق و تحیر او در مقابل زیبایی معشوق است.
هوش مصنوعی: چشمهای او آنقدر جذاب و دلرباست که زلفهایش در کنارش احساس غم و دلتنگی میکنند.
هوش مصنوعی: باد نمیتواند به سوی او برود، مگر اینکه گاهی بویی از گل به ما برساند.
هوش مصنوعی: آسمان تنها از طریق تواضع و فروتنی میتواند به زیبایی سبز و شکوه دست یابد در مسیر عشق و روشنایی او.
هوش مصنوعی: میتوان گفت او مانند غزالی است که شیران خون خود را مینوشند.
هوش مصنوعی: خاطره و تصور زیبایی او چنان جذاب و دلربا است که چشمان من به مانند نافه ی مشک، پر از زیبایی و دلنشینی است و مژگانش نیز به زیبایی موی او اشاره دارد.
هوش مصنوعی: نمیدانم با چه وضعی، چهرهام در آینه در مقابل او درست میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز حل باشد کمینه هندوی او
همین گردد که ره یابد سوی او
کشیده قوس گردون بازوی او
نگشته خم کمان ابروی او
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.