گنجور

 
سلیم تهرانی

از دو جانب سرگرانی را تحمل می‌کنیم

ما و او با یکدگر جنگ تغافل می‌کنیم

بس که از گلچینی این باغ دارد خارها

پنجهٔ خود را خیال بال بلبل می‌کنیم

چشم ما را سرمه از حسن سیاهان داده‌اند

عشقبازی در چمن با ساق سنبل می‌کنیم

هرکه را ره داد، بر ره می‌سپارد باغبان

خار در پا می‌رود تا دست بر گل می‌کنیم

نیست زیر طاق گردون، جای آسایش سلیم

آه ازین خوابی که ما در سایهٔ پل می‌کنیم

 
sunny dark_mode