سری دارم چو مغزش در میان درد
ولی همچون گره بسته در آن درد
هما دارد، شنیدم، استخوان درد
من رنجور هم دارم همان درد
کنم دریوزه ی درد از دل خویش
ندارم بر کسی دیگر گمان درد
چرا نالد کسی کو با طبیبان
تواند گفت من دارم فلان درد
به بیدردی تو خو کردی، وگرنه
فتاده از زمین تا آسمان درد
اگر یک عقده از کارم گشاید
نخواهد کرد دست آسمان درد
به عشق از بس سر من خورد بر سنگ
کند دایم چو پای رهروان درد
ز تأثیر هوای نفس، هرگز
هما فارغ نشد از استخوان درد
سلیم از مصر، یوسف سوی کنعان
فرستد کاروان در کاروان درد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از رنج و دردهای درون خود سخن میگوید و به بیان احساسات خود در مواجهه با دردی که او را آزار میدهد، میپردازد. او اشاره میکند که مانند دیگران نمیتواند درد خود را با کسی در میان بگذارد و از این رو به نوعی در تنهایی با این احساسات دست و پنجه نرم میکند. شاعر همچنین به نقصهای بشری و تاثیرات منفی عشق و هوس بر روح انسان اشاره کرده و از سنگینی و عمق این دردها سخن میگوید. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که گاهی اوقات دردها به حدی عمیق هستند که حتی از دست آسمان نیز فراتر میروند.
هوش مصنوعی: سری دارم که مانند مغز درونش پر از درد است، ولی مانند گرهای محکم در آن درد گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: هما هم دردی دارد و من هم درد استخوانی. این حکایت از آن دارد که همه موجودات، حتی پرندهای چون هما، دردی را تحمل میکنند و من نیز مثل آن پرنده همین درد را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: میخواهم به خاطر دردی که در دل دارم، از آن شکایت کنم و از کسی دیگر انتظار ندارم که احساسی چون درد را درک کند.
هوش مصنوعی: چرا کسی که میتواند با پزشکان صحبت کند و در مورد دردش شرح دهد، بیجهت ناله کند؟
هوش مصنوعی: تو به بیدردی عادت کردهای، وگرنه میان زمین تا آسمان درد وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر مشکلی از من حل شود، آسمان دیگر نمیخواهد به من نرمی و آرامش را ندهد.
هوش مصنوعی: از بس که عشق به من ضربه زده و مرا عذاب داده، مانند پای رهگذران که هر روز بر سنگها میخورد، من نیز دائماً در حال رنج و درد هستم.
هوش مصنوعی: تأثیر خواهشها و تمایلات نفسانی، همواره هما را از دردهای درونی و جسمی رها نکرده است.
هوش مصنوعی: سلیم از مصر، یوسف را به سرزمین کنعان میفرستد و در این مسیر، گروهی از کاروانها با مشکلات و دردها روبهرو میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برانگیزد غبار از مغز جان درد
برآرد گرد از آب روان درد
که می گیرد عیار صبرها را
اگر گیرد کناری از میان درد
تو مست خواب و ما را تا گل صبح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.