گنجور

 
سلیم تهرانی

ای دریده ز تو گل پیرهن خون آلود

لاله را داغ تو تعویذ تن خون آلود

اختران بر فلک از گریه ی من رنگینند

همچو دندان به درون دهن خون آلود

ماه عید است که گردیده نمایان ز شفق

زخم شمشیر مرا بر بدن خون آلود

هر حبابی ز سرشکم به خم طره ی موج

سر منصور بود در رسن خون آلود

مگذارید ز دستش که سر جم خورده ست

جام را چیست وگرنه دهن خون آلود

نفس آغشته به خون خیزدم از سینه سلیم

باد رنگین رود از این چمن خون آلود

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
طبیب اصفهانی

تا قیامت دمد از خاک من خون آلود

لاله از سینه چاک و کفن خون آلود

صبح از جامه رنگین شفق مستغنیست

پیر کنعان چه کند پیرهن خون آلود

می توان یافت که در پای دلش خاری هست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه