زلفت ز من حزین گریزد
این خوشه ز خوشه چین گریزد
در دست تو گل ز شرم رویت
وقت است در آستین گریزد
تیر تو ز صحبت دل ما
با موزه ی آهنین گریزد
از آفت برق، دانه ی ما
چون مور سوی زمین گریزد
تا کی ز جهان چو برق جستن؟
بیدرد! کسی چنین گریزد؟
از باده سلیم چون کشم دست؟
کی مور ز انگبین گریزد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به جدایی و فاصلهای که از معشوقش احساس میکند، اشاره میکند. او بیان میکند که زلف معشوق از او فرار میکند و زیباییها به خاطر شرم در دست او میگریزند. تیرهای عشق و درد دلهایش همچون موزهای آهنین، به او آسیب میزنند. همچنین، او تمثیل میکند که در مواجهه با مشکلات و دردها، همچون مورهایی که از خطر فرار میکنند، نمیتواند به زندگی ادامه دهد. در نهایت، شاعر ابراز میکند که از لذت باده نیز نمیتواند بهرهمند شود، زیرا همچنان درگیر این جدایی و درد است.
هوش مصنوعی: زلف تو از من دور میشود، مانند خوشهای که از چیدن خوشهچین فراری است.
هوش مصنوعی: در دستان تو، گل به خاطر زیبایی و شرم چهرهات، به آرامی در آستینت پنهان میشود.
هوش مصنوعی: تیر عشق تو از دل ما که با زخمهایش درد کشیده، فرار میکند.
هوش مصنوعی: دانهی ما همچون موری از خطر برق به سوی زمین فرار میکند.
هوش مصنوعی: چه زمان میخواهی مانند برق از دنیا بگریزی؟ کسی که درد در دل ندارد، آیا چنین کاری میکند؟
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از نوشیدنی پاک و شیرین لذت ببرم وقتی که موریانهها در کنارش هستند و نمیتوانند از عسل دوری کنند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.