گر عاشقی، از گنه چه باک است
خورشید به هرچه تافت پاک است
داغ دلم از غبار خاطر
چون حلقه ی دام، زیر خاک است
هرجا برخاست صرصر عشق
آنجا دو جهان، دو مشت خاک است
نسبت ازلی اگر نباشد
چون نخل کدو شبیه تاک است؟
تا چند گره زنیم چون دام
بر پرده ی دل که چاک چاک است
لیلی هر چند آن قدر نیست
مجنون ز برای او هلاک است
صد جامه اگر چو گل بپوشم
در نیم نفس، تمام چاک است
ناخن همه کس سلیم دارد
گر سینه نمی کند چه باک است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و احساسات عمیق عاشقانه اشاره میکند. او بیان میکند که اگر عاشق باشیم، از گناهان نمیتوانیم نگران باشیم، زیرا عشق همچون خورشید، پاک و روشن است. دلتنگی و غم شاعر به خاطر یادها و خاطراتش است که حس میشود. عشق، به تعبیر او، همچون طوفانی است که همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد و باعث میشود که زندگی و زیباییهای آن به چشم نیایند. شاعر به تضاد میان عشق و زندگی اشاره میکند و نشان میدهد که حتی با زیباییهای ظاهری، اگر عشق واقعی نباشد، دل همچنان درد دارد. او در نهایت تاکید میکند که اگر دیگران در زندگی راحت باشند، این برای او مهم نیست، زیرا عشق و دلتنگیاش او را رنج میدهد.
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، نگران گناه نباش. چون خورشید هر جا که میتابد، نورش پاک است.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که در دل دارم مانند گرد و غبار بر خاطرم نشسته و همچون دام زیر خاک پنهان شده است.
هوش مصنوعی: هر کجا عشق به طرزی شدید و خروشان بروز کند، آنجا دنیا به مانند دو مشت خاک بیارزش میشود.
هوش مصنوعی: اگر نسبت ذاتی و آسمانی میان چیزها وجود نداشته باشد، پس چرا نخل به کدو شبیه نیست و بلکه شبیه به تاک است؟
هوش مصنوعی: چقدر باید به دل خود درد و غم اضافه کنیم، در حالی که درون آن پر از زخم و جراحت است؟
هوش مصنوعی: لیلی هر چند که به اندازهی مجنون ارزشمند نیست، اما او تمام وجودش را برای او فدای عشق میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه لباسهای زیبا و گرانبهایی بپوشم، اما در یک لحظه از زندگی، همه چیز ممکن است از بین برود.
هوش مصنوعی: همه افراد در زندگی مشکلات و دردسرهایی دارند، اما اگر کسی به درون خود نپردازد و در پی اصلاح خود نباشد، اهمیتی ندارد؛ چرا که در نهایت هر کس باید به خود و احساساتش توجه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من بیدل و راه بیمناک است
چون راهنما تویی چه باک است
دانی که جهان فریبناک است
آسودگیش غم و هلاک است
هر چند که عشق دردناک است
آسایش سینه های پاک است
کان رنج که اصل جان پاک است
دارو آن را تب هلاک است
نور نظرت غبارناک است
چشم تو، چو دام زیر خاک است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.