چو زاهد در دماغم شوری از وسواس پیچیدهست
جنون در کاسهٔ سر چون صدا در طاس پیچیدهست
ز پیچ و تاب انگشتم به شاخ آهوان ماند
ز بس عشق تو دستم ای خدانشناس پیچیدهست
فلک را نیست جز آزار از پهلوی من حاصل
نمیدانم که این کاغذ چه برالماس پیچیدهست
وجود ما شتابان قاصدی بر توسن عمر است
از آن خود را چنین از جامه در کرباس پیچیدهست
سلیم از دعوی بیجای آب زندگی دایم
سکندر خضر را گم کرده بر الیاس پیچیدهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات و درگیریهای درونی خود صحبت میکند. او به وسواس و جنونی اشاره دارد که در ذهنش وجود دارد و عشق را به شاخ آهوان تشبیه میکند. همچنین از درد و رنجی که از زندگی در جهان میکشد، سخن میگوید و میگوید که وجود انسان مانند قاصدی شتابان در مسیر عمر است. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره دارد که احساسات و چالشهای زندگی او را درگیر کرده و به گونهای پیچیده و مبهم شده است.
هوش مصنوعی: در ذهن من، زهاد به نحوی وسواسگونه درگیر هستند و حالتی شبیه به جنون دارم که مانند صدایی در یک کاسه میپیچد.
هوش مصنوعی: دست من به خاطر عشق تو همچون پیچ و تاب انگشتانم به شاخهای آهوها مانده و نمیتواند آزاد شود، انگار که به خاطر ناآگاهی تو در این وضعیت گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: آسمان فقط به من آزار میدهد و جز این نمیفهمم که این کاغذ چه چیزی را بر الماس پیچیده است.
هوش مصنوعی: زندگی ما به سرعت در حال گذر است، مانند پیامی که بر روی اسب عمر سوار شده و حرکت میکند. بنابراین، وجود ما به این دلیل که از زندگی خود دور شدهایم، مانند چیزی است که در پارچه پیچیده شده است.
هوش مصنوعی: سلیم از این که به ناحق ادعایی داشته باشد، دوری میکند. او با زندگی پر از نشیب و فراز، به دنبال خضر است تا راهنماییهای او را پیدا کند، اما به جای آن، در سختیها و پیچیدگیها گیر افتاده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.