هست روز واپسینم حسرت این
کافتدم بر وی نگاه واپسین
باشدم تا دامنش ناید به دست
بر گریبان دست و بر چشم آستین
گر نباشد مانع آب دیده ام
عالمی سوزد به آه آتشین
آفریده است ایزدش از جان پاک
کآفرین بر جانش از جان آفرین
عارفان را زلف او شد دام دل
زاهدان را چشم او زد راه دین
هست با شهد لب آن نوش لب
همچو حنظل تلخ طعم انگبین
قصد قتلم دارد و زین غافل است
کآرزوی من بود از وی همین
باید آنکو پا نهد در راه عشق
بگذرد از جان به گام اولین
حاجتی نبو به تیغ آنکو که هست
ساعد سیمین و بازوی سمین
عاقبت جان گیرد از من یا ز نار
یا بهای بوسه یار نازنین
دور از او شد درفشان مژگان من
همچو نوک خامه ی فخر زمین
زینت دوران و زیب روزگار
میرزای دهر زین العابدین
اختر برج سعادت آنکه هست
منفعل خورشیدش از رای رزین
شوق نیل حضرتش دارد نیال
تکیه بر خاک درش خواهد تکین
بر زمین مهر فلک هر شامگاه
از پی تعظیم او ساید جبین
حزم او اشرار را سدی سدید
حفظ او احرار را حصنی حصین
می برد رشک آسمانش ز آستان
چون بر آید دست جودش ز آستین
میهمانش از صریر در نیافت
جز ندای فاد خلوها خالدین
آنکه باعث خلقت ذات وی است
ز امتزاج خاک و باد و ماء و طین
ای زبانت مظهر سر خرد
وی بیانت مظهر سحر مبین
باشدت دل مخزنی کآمد در آن
در معنی، گوهر دانش دفین
گشته از کلکت عطارد بهره یاب
نیست آری خرمنی بی خوشه چین
با سحاب آن فرق دارد خامه ات
کآن فشاند قطره این در ثمین
چون زمین جای تو شد نبود عجب
بر سپهر از فخر نازد گر زمین
دشمنان را قهر تو نار سقر
دوستان را مهر تو ماء معین
مور اگر عون از تو خواهد کی شود
هم نبرد از عار با شیر عرین
تا نبندد دل به شوق خدمتت
در رحم صورت کجا بندد جنین
داغ فرمان تو را از ماه نو
کرده خنگ آسمان زیب سرین
صاحبا امید گاها ای که باد
توسن گردون ترا در زیر زین
چند ار دولت به کام غیر شد
زین نباشد خاطرت اندوهگین
گه بود عزت گهی ذلت که هست
رسم گیتی گه چنان گاهی چنین
دور گردون گر نگین جم نهاد
چند روزی در کف دیو لعین
مدتی نگذشت از آن چندان که باز
جم گرفت از دست اهریمن نگین
خواستم در چند بیتی ذم کنم
دشمنان را از کهین و از مهین
پیر عقلم گفت کز این داستان
خامشی اولی است خاموشی گزین
کآنچه گوئی بیش از آنند این گروه
لعنت الله علیهم اجمعین
قبله گاها بسکه دور از خدمتت
جان بود اندوهناک و دل حزین
خویش را بندم به قید مشق خط
تا ز بند غم رهد جان غمین
لیک دارم جر و قر طاسی که هست
زین یسارم در شکایت ز آن یمین
کاغذی بفرست با قدری مداد
تا رهی را منتت دارد رهین
در سفیدی همچو قلب دوست آن
در سیاهی همچو روی دشمن این
در صفا چون روی ترکان ختا
در صفت چون طره ی خوبان چین
این چو مرآت سکندر صاف و آن
همچو آب خضر با ظلمت قرین
این چو داغ لاله مشک آگین و آن
در نزاکت همچو برگ یا سیمین
این چو رای جاهلان بی خرد
آن چو عقل کاملان خرده بین
مظلم این چون خاطر ارباب شرک
روشن آن چون باطن اهل یقین
گر شود لطفت معینم ز آن دو چیز
باد بختت ناصر و طالع معین
بر فلک گرد زمین دارد مدار
مهر و مه تا در شهور و در سنین
دوستت را پای بر فوق فلک
دشمنت را جای در زیر زمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن، شعری غمگین و عارفانه است که به احساسات عمیق شاعر در مورد عشق و جدایی میپردازد. شاعر در روز واپسین، به حسرت و اندوه دربارهی عشق خود مینگرد و احساس میکند که به پایان نزدیک شده است. او از زیبایی و جذبه معشوق سخن میگوید و به قدرت عشق اشاره میکند که میتواند جان را به آتش بکشد یا آن را به اوج عزت برساند. شاعر از زحمات و مشکلاتی که در راه عشق متحمل شده است، سخن میگوید و به فهم عمیقتر از معنا و حقیقت عشق دست مییابد. در نهایت، او به فانی بودن دنیا و ناپایداری قدرتها اشاره میکند و بر این باور است که عشق و معرفت بالاترین ارزشها هستند.
هوش مصنوعی: در روز آخر زندگیام، حسرت میخورم که آخرین بار به او نگاه کردم.
هوش مصنوعی: من تا زمانی که دامن او به دستم نیفتد، بر روی گریبان دست و آستین چشم میدوزم.
هوش مصنوعی: اگر چیزی جلوی من نباشد، چشمانم به قدری اشک میریزد که میتواند جهانی را بسوزاند.
هوش مصنوعی: خداوند انسانی را از جان پاک خلق کرده است و بر آن انسان نیز از روح و جانش فرشتهای دیگر دمیده است.
هوش مصنوعی: عرفا به خاطر زلف او به دام عشقش گرفتار شدند و زاهدان به واسطه چشم او از مسیر دین منحرف شدند.
هوش مصنوعی: وجود دارد که لبان شیرین او مانند حنظل تلخ، طعمی شبیه عسل را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: او قصد کشتن من را دارد، اما از این موضوع غافل است که آرزوی من همین بوده است.
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد در مسیر عشق قدم بگذارد، باید از جان و هستیاش بگذرد و این اولین گام اوست.
هوش مصنوعی: نیازی به درخواست از کسی نیست که دارای بازوی نیرومند و عبید میباشد.
هوش مصنوعی: در نهایت، جان من یا به خاطر آتش عشق از بین خواهد رفت یا به خاطر ارزش و بهای بوسهٔ محبوب نازنینم.
هوش مصنوعی: چشم های زیبا و درخشان من وقتی از او دور می شوند، مانند نوک خامه در زیبایی زمین به نظر می رسند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و فضیلت میرزای دهر، زین العابدین اشاره دارد و بر نقش او به عنوان زینت و زیبایی دوران تأکید میکند.
هوش مصنوعی: او که تحت تأثیر قدرت و رای دیگران قرار میگیرد، در واقع در مسیر سعادت و خوشبختی قرار ندارد.
هوش مصنوعی: دل شوری برای نیل و رسیدن به آستان او دارد و از آنجایی که این دل پرشور به خاک درگاه او تکیه کرده، خواهان آن است که در آنجا جاودانه بماند.
هوش مصنوعی: هر شب، ستارههای آسمان برای احترام به او سرشان را به زمین میسایند.
هوش مصنوعی: حزم و احتیاط او همچون دژی قوی میباشد که بدخواهان را دور نگه میدارد، و نگهبانی او از خوبان چون قلعهای امن است که آنها را محفوظ نگه میدارد.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر نعمتهایی که از دستان بخشنده او به زمین میریزد، حسرت میخورد. وقتی که دستان سخاوتمند او از آستینش بیرون بیاید، مردم از بخششهای او شگفتزده میشوند.
هوش مصنوعی: میهمان تنها از صدای زنگ در چیزی نمیشنود جز ندا و صوتی که خبر از ماندن ابدی در آن مکان میدهد.
هوش مصنوعی: آدمی که وجودش ناشی از ترکیب خاک، هوا، آب و گل است، به خاطر خلقتش به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: ای زبان تو نمایانگر عقل و خرد است و بیان تو نشاندهنده جادو و سحر آشکار.
هوش مصنوعی: دل تو باید همچون خزانهای باشد که در آن معنی و دانش عمیق نهفته است، مثل گوهری ارزشمند که باید آن را کشف کرد.
هوش مصنوعی: تمام ثروت و زیباییهایی که از دست رفته، هیچ فایدهای ندارد. مانند این است که انبوهی از محصول در زمین است، اما کسی نیست که آن را بیدار کند و بچیند.
هوش مصنوعی: قلم تو با ابر فرق دارد، زیرا قلم تو قطرهای از دریا میریزد و نه فقط باران.
هوش مصنوعی: وقتی که زمین محل قرار گرفتن تو شد، تعجبی نیست اگر آسمان از این افتخار به خود ببالد.
هوش مصنوعی: با خشم تو، دشمنان دچار عذاب و رنج میشوند و با محبت تو، دوستان از آب زلال و صفا بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: اگر مور از تو کمک بخواهد، آیا میتواند بدون ترس از شیر درنده، با او بجنگد؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل به عشق و شوق خدمت به تو نرسد، چگونه ممکن است که جنین در دامن مادری جای بگیرد؟
هوش مصنوعی: درد و اثر فرمان تو را، به خاطر روشنایی ماه نو، در آسمان زیبا حس میکنم.
هوش مصنوعی: ای دوست، امید داشته باش که زندگی چون اسبی شگفتانگیز در زیر زین توست و تو میتوانی آن را با مهارت و قدرت خود هدایت کنی.
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی و کامیابی به دست دیگران میافتد، این نباید باعث ناراحتی تو شود.
هوش مصنوعی: گاهی انسان در زندگی عزت و مقام دارد، و گاهی در ذلت و حقارت. این تغییرات بخشی از قوانین و سنتهای دنیا هستند که به فراخور زمان، اوضاع متفاوت میشوند.
هوش مصنوعی: اگر دوران چرخ گردان تاج جم را بگذارد، فقط چند روزی در دست دیوان خواهد بود.
هوش مصنوعی: مدتی نگذشت که دوباره جم، با چنگ زدن به نگینی که به دست اهریمن بود، توانست آن را از او بگیرد.
هوش مصنوعی: میخواستم در چند شعر، دشمنان را از گذشته تا به حال مورد سرزنش قرار دهم.
هوش مصنوعی: پیر عقل به من گفت که در این ماجرا بهتر است سکوت کنم و خاموشی را انتخاب کنم.
هوش مصنوعی: آنچه که تو میگویی، این گروه بیشتر از آن هستند و لعنت خدا بر همهی آنها باد.
هوش مصنوعی: هر گاه از خدمت تو دور بودم، جانم به شدت دچار اندوه و غم میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از خود میگوید که با تمرین و آموختن خط، خود را به یک نوع قید و محدودیت قرار میدهد. این قید به او کمک میکند تا از غم و اندوه آزاد شود و روحی شاداب و سرزنده پیدا کند. به عبارتی، با تمرکز بر هنر و خلاقیت، به دنبال رهایی از مشکلات و غمهای زندگی است.
هوش مصنوعی: اما من درگیر و دار مشکلی هستم که از چپم ناشی میشود و از راست برایم دردسر آور است.
هوش مصنوعی: یک کاغذ همراه با کمی مداد بفرست تا راهی تو را به بند کشد و منتظر نگه دارد.
هوش مصنوعی: در روشنایی، مانند دل دوستان، و در تاریکی، مانند چهره دشمنان.
هوش مصنوعی: وقتی که به چهرهی زیبا و معصومیت تو نگاه میکنم، زیباییات مرا به یاد زیباییهای خاص و دلپذیر میاندازد، گویی تو همانند گلهای لطیف و جذاب هستی.
هوش مصنوعی: این یکی مانند آینهای روشن و شفاف است، و آن دیگری شبیه آب خضر است که در کنار تاریکی قرار دارد.
هوش مصنوعی: این تصویر مانند اثر عمیق و زیبا است که یادآور لالهای با رنگ مشکی است و در کنار آن، زیبایی و لطافت دیگری مانند برگ یا نازکی نقرهای دارد.
هوش مصنوعی: این گفته به مقایسه دو نوع تفکر اشاره دارد. یکی از آنها که متعلق به جهالت و نادانی است، نگاهی سطحی و بیپایه دارد. در حالی که دیگری که نشاندهنده عقل و درک عمیق است، قادر به بررسی دقیقتر و ژرفتری از موضوعات میباشد. این تمایز نشاندهندهی تفاوت در بصیرت و شناخت میان افراد است.
هوش مصنوعی: معنای این بیت به این شکل است که: وجود مظلومان و بیگناهانی که در دنیا مورد ستم قرار میگیرند، همچون روح و صفای دل کسانی است که به خداوند و ایمان واقعی دست یافتهاند. در حالی که ستمگران و مشرکان، هرچند از نظر ظاهری با روشنایی و قدرت به نظر میرسند، اما در باطن خالی از حقیقت و یقین هستند.
هوش مصنوعی: اگر لطف تو همراه من شود، دو چیز به کمک تو میآید: یکی خوششانسیات و دیگری سرنوشتت که به تو یاری میرساند.
هوش مصنوعی: زمین به دور خود میچرخد و ماه و خورشید نیز در آسمان مسیر خاصی را دنبال میکنند، به گونهای که در طالع و زمانهای مختلف سال تاثیرگذار هستند.
هوش مصنوعی: دوستت را در اوج و بلندای آسمان قرار بده و دشمنت را در پایینترین و تاریکترین نقطه زمین.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر درم داری، گزند آرد بدین
بفگن او را گرم و درویشی گزین
حکمتی بشنو به فضل ای مستعین
پاک چون ماء معین از بومعین
چون بهشتت کی شود پر نور دل
تا درو ناید ز حکمت حور عین؟
دل به حورالعین حکمت کی رسد
[...]
دین روز ای روی تو آگفت دین
می خور و شادی کن و خرم نشین
با می و می خوردن دین را چه کار
می خور و می نوش و قوی دار دین
هر گنهی کز می حاصل شود
[...]
آفتاب شرع و دریای یقین
نور عالم رحمة للعالمین
بود شاهی در زمانی پیش ازین
ملک دنیا بودش و هم ملک دین
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.