گنجور

 
صغیر اصفهانی

آینه چون جلوه گاه روی جانان می‌شود

روی جانان ظاهر و آئینه پنهان میشود

نیست شد چون آینه در حسن دلبر لاجرم

هر صفات دلبری از وی نمایان میشود

حسن آن معشوق را آئینه انسانست لیک

از هزاران یکنفر در رتبه انسان میشود

در خرابات آی کز راه کرم پیر مغان

میدهد آبیکه جسم از خوردنش جانمیشود

زاهد ار یکدم شود زان جام هستی سوز مست

بیشک از یکعمر هشیاری پشیمان میشود

ایکه مشکلها بکارت هست پندم گوش کن

مشکل صد ساله در تسلیم آسان میشود

گر دوصد تدبیر در‌ام ری بپیش آری صغیر

آنچه در روز ازل تقدیر شد آن میشود

 
sunny dark_mode