از قدرتش یکست باشد گرت بنظر
کادر ز شیئی پست اشیاءء خوبتر
چون مایه حیات کابست از حجر
و زخاک تیرهگون سرو و گل و ثمر
هم طلعتی که رشک از وی برد قمر
هم شاهدی که شمس گیرد ز وی جمال
گنجی نهفته بود اندر حجاب ذات
گردید جلوهگر در اسم و در صفات
فرمود در ظهور ایجاد کائنات
هر ممکنی گرفت ز او هستی و حیات
تا ره به بینشان یا بند از ثبات
مرأت خود نمود وجه علی و آل
حق است آنکه نیست ذاتش فناپذیر
بیشبه و بی شریک بیمثل و بینظیر
برخار و گل مجیب بر جزو کل مجیر
بر ماخلق محیط بر ما سوا مدیر
تابنده بر وجود بخشنده بر فقیر
ذوالجود و ذوالکرم ذوالعزو ذوالجلال
بر طاق کعبه بودبتها بیعدد
فرمود با علی سطان ذی رشد
نه پای و کن بتانرا از طاق خانه رد
کند آنچه بد صنم سر پنجه صمد
تا سر لا اله الا هو الاحد
گردد عیان و فاش بیریب و احتمال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.