گنجور

 
صفی علیشاه

ز لفظ اتحاد ار نکته دانیست

شهود حق واحد خوش بیانیست

همان واحد که بر کل است معبود

ز کل یکتا و کل بر اوست موجود

باو گر متحد باشند اشیاء

عجب نبود که معبود است و یکتا

ولی از حیث موجودیت این بد

باو موجود و معدومند از خود

نه از حیثی که کسراخاصه بودیست

بخاصه متحد با او وجودیست

محالست اینکه می‌باشد دوئیت

دوئی دور از بساط معنویت

مراد از اتحاد اینست کاشیاء

باو بینی که موجودند و بر پا

نه آن باشد که هر موجود خاصی

باو شد متحد از اختصاصی

چو نبود واحد مطلق بهرشی‌

ورای او و نبود خارج از روی

 
sunny dark_mode