گنجور

 
سعیدا

شد زمین تکیه گاه درویشی

آسمان بارگاه درویشی

جادهٔ ایمن و طریق خوش است

تا به حق شاهراه درویشی

بی پر و بال می رسد تا عرش

صبحدم تیر آه درویشی

نامرادی بود مراد همه

بی پناهی پناه درویشی

بی زر و زور پادشاهانند

این گدایان راه درویشی

سر خورشید زیر پای کند

هر که پوشد کلاه درویشی

گر جهان گم شود نگردد گم

حشمت و دستگاه درویشی

پاک از غیبت و ریا و حسد

مسجد و خانقاه درویشی

سرمهٔ دیدهٔ سعیدا باد

گرد نعلین راه درویشی