اگر به دست من افتد دوباره ساغر عیش
به هر دو دست زنم جام عیش بر سر عیش
به آه یأس و ندامت تمام خواهم سوخت
شبی که چرخ مرا افکند به بستر عیش
قماش عیش که نقشش بر آب می بینم
مکن سرور تو بر این بساط کم بر عیش
در این زمانه چو عنقا وجود نایاب است
صفای وقت، دل با حضور [و] پیکر عیش
مرا به خانهٔ عشرت دگر مبر ای دل
که اوفتاده چه سرها ز پای بر در عیش
چه نیش ها که سعیدا به نوش عشرت نیست
مزن تو سینهٔ عریان خود به خنجر عیش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از لذیذیهای زندگی و کامروایی سخن میگوید، اما به تناقضها و ناامیدیهای آن نیز اشاره میکند. او آرزو دارد دوباره طعم شادی را بچشد، اما میداند که این لذتها موقتی و فریبنده هستند. شاعر به افسوس و حسرتهایی که در زندگی دارد، پرداخته و بر این نکته تأکید میکند که در این زمانه، یافتن خوشی واقعی بسیار سخت است و بسیاری از سرورها و خوشیها در حال فراموشی هستند. بهطور کلی، این شعر تأملی است بر تلاش برای یافتن لذت در زندگی در حالی که با یأس و ناخوشی مواجه است.
هوش مصنوعی: اگر دوباره به من فرصتی بدهند، با تمام وجود و شادی از لذت زندگی بهرهمند میشوم و خوشی را با تمام وجودم جشن میگیرم.
هوش مصنوعی: در شبی که سرنوشت مرا به خوشی و لذت رسانده، تماماً از ناامیدی و افسوس خواهیم سوخت.
هوش مصنوعی: لطفاً برای شادی و خوشحالی خود بر این دنیا چندان تکیه نکن، چرا که لذت زندگی مانند تصویری بر روی آب است که ناپایدار و زودگذر است.
هوش مصنوعی: در این دوران، همچون پرندهای افسانهای، پیدا کردن چیزهای ناب و دلنشین بسیار سخت است. لذت بردن از زندگی و آرامش خاطر در این زمانه کمتر به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر مرا به خانهٔ خوشی نبر، زیرا که چه سرهای بزرگ و مهمی به خاطر لذت و خوشی در این دروازهها به زمین افتادهاند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بیان رنجها و سختیهای زندگی اشاره میکند و میگوید که نباید به خود آسیب برسانیم. او به نوعی از لذتهای زودگذر میگوید که ممکن است عواقب بدی داشته باشد و تأکید میکند که نباید با خنجر شادی به خود ضربه بزنیم. در واقع، در عین حال که ممکن است در زندگی مشکلاتی وجود داشته باشد، بهتر است به جای آسیب رساندن به خود، از لحظات شادی به درستی بهره ببریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سری برآر که تا ما رویم بر سر عیش
دمی چو جان مجرد رویم در بر عیش
ز مرگ خویش شنیدم پیام عیش ابد
زهی خدا که کند مرگ را پیمبر عیش
به نام عیش بریدند ناف هستی ما
[...]
مخور چو لاله و گل، روی دست ساغر عیش
که در رکاب نسیم فناست دفتر عیش
ستاره سحری و چراغ صبحدم است
به چشم وقت شناسان فروغ اختر عیش
مده به عیش سبکسیر صحبت غم را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.