اگر تو را هوس آیینه دار برخیزد
غبار از آینه تا زنگبار برخیزد
اگر به قلب نظرهای آشنا تازی
هزار ساله ز دل ها غبار برخیزد
شبی که بر کف پایت شود حنابندان
نگار بسته ز دست بهار برخیزد
یکی شود به نظر دیگر آسمان و زمین
وگر ز سینه تو را خارخار برخیزد
به حیرتم که مبادا میان دیده و دل
ز ترکتازی جانان غبار برخیزد
چو جام باده درآید نمی دهد دستور
که کس ز بزم، بغیر از خمار برخیزد
چو مو ندیده اگر آتشی ز رخسارش
به پیچ و تاب چرا زلف یار برخیزد؟
دل شکستهٔ زلف تو را اگر بیند
فغان و درد ز دندان مار برخیزد
به پایداری یک حرف حق سر منصور
ز پا اگر فتد از پای دار برخیزد
دل شکسته سعیدا درست کی گردد؟
اگر برای مدد، روزگار برخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و تأثیرگذار عشق و زیبایی اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویری مانند آینه، دل، و زلف یار، تمایلات و دلتنگیهای خود را به تصویر میکشد. او به حالتهای مختلفی از عشق و خماری در بزم عشق اشاره میکند و از چالشهای درونی خود که ناشی از محبت و جدایی است، سخن میگوید. همچنین به دلتنگیها و غمهای ناشی از دلشکستگی پرداخته و در نهایت به این نتیجه میرسد که برای اصلاح وضعیت زندگی و حل مشکلات، نیاز به تلاش و برخاستن دارد. در مجموع، شعر نشاندهنده عمق احساسات انسانی و مبارزه برای یافتن آرامش در میان دشواریهاست.
هوش مصنوعی: اگر تو خواسته باشی که زیباییهای خود را در آینه ببینی، باید از کدورتها و موانع که در آینه نشستهاند، عبور کنی تا چهرهات نمایان شود.
هوش مصنوعی: اگر نگاههای آشنا به دلها بیفتد، حتی پس از هزار سال، غبار دلتنگیها و یادها دیگر از دلها پاک میشود.
هوش مصنوعی: در شبی که زیبای معشوق بر پایش حنا میشود، بهار از دست او برمیخیزد.
هوش مصنوعی: اگر از دیدگاه دیگر نگاه کنیم، آسمان و زمین میتوانند یکی شوند و اگر در دل تو ناراحتی وجود داشته باشد، این ناراحتی بروز پیدا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: شگفتزدهام از اینکه نکند به خاطر شتاب جانان، پردهای از غبار میان چشم و دل من ایجاد شود.
هوش مصنوعی: وقتی که جام شراب به دست میآید، دیگر کسی نمیتواند بگوید که از بزم بیرون برود، به جز کسی که مست شده باشد.
هوش مصنوعی: اگر چهرهاش آتشین و جذاب است و کسی او را ندیده، پس چرا زلف محبوب این چنین در هم میپیچد و به هم میخورد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی دل شکستهٔ زلف های تو را ببیند، فریاد و دردش به قدری زیاد میشود که گویی از نیش مار رنج میبرد.
هوش مصنوعی: اگر حقیقتی وجود داشته باشد، حتی اگر شخصی مانند منصور هم از پا بیفتد، باید از دار بلند شود و ادامه دهد.
هوش مصنوعی: دل شکستهی کسی که نامش سعید است، چه زمانی درمان میشود؟ آیا تنها با کمک روزگار میتوان دوباره امید و کمک به او بخشید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرآن نسیم که ازکوی یار برخیزد
زبوی اودل وجان را خمار برخیزد
دهند گردن تسلیم سروران جهان
بهر قلاده که از زلف یار برخیزد
اسیر عشق برند از قبیلهای عرب
[...]
نسیم صبحدم از مرغزار برخیزد
هزار زاری از مرغِ زار برخیزد
به رنگ و بوی تو گر بشکفد گل صدبرگ
هزار ناله ز جان هزار برخیزد
چنان به دیده درآمد خیال نرگس مست
[...]
جفا کشی که ز بزم تو خوار برخیزد
مرا ببیند و امّیداوار برخیزد
قیاس رشک ازین کن که نیم کشته هجر
ز بزم وصل تو بیاختیار برخیزد
گذشتنت ندهد شوق را چنان تسکین
[...]
نگه ز دیده من اشکبار برخیزد
نفس ز سینه من زخمدار برخیزد
هزار میکده خون حلال می باید
که نرگس تو ز خواب خمار برخیزد
بر آبگینه من گرد راه افشاند
[...]
به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد
نشان عافیت از روزگار برخیزد
ز شوق تیر نگنجند آهوان در پوست
به عزم صید چو آن شهسوار برخیزد
اگر به مرده صد ساله بگذری ز لحد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.