در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کرد
همچو صبح صادقم در این سیاحت پیر کرد
زلف خوبان بسکه در این گوشه واگردیده است
جذبه را در خلوت ما عشق در زنجیر کرد
خواب دیدم زلف معشوقی به دست آورده ام
هر که را گفتم پریشانی مرا تعبیر کرد
چون صبا با ناتوانی عقده ها واکرده ایم
شیرچشمان را نگاه عجز ما نخجیر کرد
در خم زلفش ز بس دل بر سر دل کرده جا
دلبری از دلبری آن شوخ را دلگیر کرد
تا کمان ابروش دیدیم و مژگان سیاه
روبهرو ما را قضا با ناوک تقدیر کرد
می نماید صورت و معنی سعیدا هر چه هست
تا به دل کلک خیالم نقش او تصویر کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره اشتیاق و عشق به محبوب است. شاعر در توصیف زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر دل و روح خود میگوید. او به خیالها و خوابهایش اشاره میکند که در آنها معشوق را به دست آورده و حسرتهایش را تعبیر کردهاند. همچنین از زلف و ابرو و مژگان معشوق سخن میگوید و تأثیر عمیق این زیباییها را بر خود احساس میکند. در نهایت، شاعر بیان میکند که چگونه هر چه در دل دارد، تحت تأثیر تصویر محبوبش شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: در نوشتههای زیبا و دلانگیز عاشقها به قدری غرق شدم که مثل صبح صادق، در این سفر روحانی به کمال رسیدهام.
هوش مصنوعی: زلف زیبای محبوبان به قدری در اینجا پراکنده شده که عشق در تنهایی ما را به زنجیر کشیده است.
هوش مصنوعی: در خواب دیدم که زلف معشوقی را به دست آوردهام و هر کسی که با او صحبت کردم، پریشانی و سردرگمی من را تفسیر کرد.
هوش مصنوعی: ما با ناتوانی خود گره هایی را باز کرده ایم و با چشمان مان که مانند شیر هستند، عجز و ناتوانی خود را به نمایش گذاشته ایم.
هوش مصنوعی: در پیچ و تاب زلف او، به خاطر چنان عاشقانی، دلها همواره در حال دلدادگی هستند. اما آن موجود زیرک و زیبا، در نهایت دلهای عاشق را آزرده خاطر کرده است.
هوش مصنوعی: هنگامی که ابروی کمانمانند تو را دیدیم و مژگان سیاهت را که به سمت ما بود، سرنوشت با تیر تقدیر ما را نشانه گرفت.
هوش مصنوعی: هر چه که هست، جلوه و معنایش را به خوبی نشان میدهد، تا زمانی که دل و ذهن من تصویر او را در خود نقش بزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نحس گردون در جهان جاه تا تأثیر کرد
بخت برنا را لگد کوب سپهر پیر کرد
دور گردون را زمانه علت بیداد خواند
صحن گیتی را ستاره موجب تشویر کرد
روزگار از جور گردون یک بیک آگاه گشت
[...]
خانه بر دوشی که سیر کوچه زنجیر کرد
کی به زنجیرش توان پا بسته تعمیر کرد؟
نشأه می مرگ آب زندگانی دیده است
دختر رزچون خضر صد نوجوان را پیر کرد
شعله گستاخ طرف دامن قاتل مباد!
[...]
تا مرا عشق تو با دیوانگان زنجیر کرد
فارغم از خدمت استاد و جور پیر کرد
آب حیوان در لب لعل تو و ما خشک لب
حسرت آن لب مرا از جان شیرین سیر کرد
روز اول بر وصالت دل نمیبایست بست
[...]
سرو را شمشاد قدش محو چون تصویر کرد
آب را موج خرامش پای در زنجیر کرد
ای دم صبح قیامت این همه تأخیر چیست
پاس خاطر داریی صحبت مرا دلگیر کرد
هر سرمه با قد خم گشته می گوید هلال
[...]
طره صیادی مرا در زلف خود زنجیر کرد
تار مویش را به سحر غمزه طوق شیر کرد
دره دره آنچه در هستی بود در بند اوست
عشق را نازم که آخر تا کجا تاثیر کرد
بسکه دیر آمد بسر وقت دلم داغ غمش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.