شکست رونق آیینه را صفای قدح
گشوده چهره ز اسرار دل هوای قدح
ز دیو غم چو گزندی رسد به کس زنهار
بگوی ورد کند صبحدم دعای قدح
زهر شکستهٔ او صوت حمد و نعت آید
چو شیشه از کف مستان فتد به پای قدح
به هیچ باب نیم سائل از کسی لیکن
همیشه بر در میخانه ام گدای قدح
شکست ساغر می زاهدا مجو زنهار
که از تو بازستانند خونبهای قدح
به دور عارض ساقی و چرخ و عمر دراز
مباد قسمت ما بیدلان سوای قدح
ز پیر جام سعیدا مراد می طلبم
که رنگ زرد بمالم به خاک پای قدح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از دلتنگی و نیاز به شراب و میخانه میپردازد. شاعر به زیباییهای می و میخانه اشاره میکند و از شکوه و لطافت آن سخن میگوید. نوشتهها نمایانگر درد و رنجی هستند که غم و اندوه به وجود میآورد. همچنین، شاعر از وجود یک ساقی و جوهره زندگی و خمر یاد میکند و بهطور کلی، عشق و شراب را نماد زندگی و امید میداند. در نهایت، شاعر از پیر جام و مراد خود در طلب است که رنگ زندگی را به او بازگرداند.
هوش مصنوعی: آئینه به خاطر شکسته شدنش دیگر خوشحال و شاداب نیست، اما چهرهی مهربانی که از دل و رازهای نهفتهاش خبر دارد، با زیبایی و صفا به مینوشیدن دعوت میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی آسیب یا رنجی از غم ببیند، باید مراقب باشد و در آغاز صبح دعای مخصوصی را بخواند و نیایش کند تا از آن غم و درد دور شود.
هوش مصنوعی: صداهای ستایش و مدح او مانند زهر شکستهای است که وقتی شیشهای از دست میافتد، به زمین میافتد و صدای خاصی تولید میکند.
هوش مصنوعی: من به هیچ عنوان از کسی درخواست کمک نمیکنم، اما همیشه درِ میخانه را میکوبم و چون گدایی به دنبال نوشیدنی هستم.
هوش مصنوعی: از زهد و تقوا در نوشیدن می دست بردار، زیرا ممکن است در نتیجه به تو چیزی از ارزشهای مقدسترت بازگردانده نشود.
هوش مصنوعی: نمیخواهیم عمر طولانیتری داشته باشیم و فقط به خاطر زیبایی و شادی ساقی به دورش بچرخیم و بیدلان نباید تنها قسمتمان نوشیدن شراب باشد.
هوش مصنوعی: از پيرِ خوشخبر میخواهم که از او خواستهام، تا رنگ زردی را به خاک پای杯 بریزم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدین هوس که: دمی سر نهم بپای قدح
هزار بار فزون خوانده ام دعای قدح
منم، که وقف خرابات کرده ام سر و زر
زر از برای شراب و سر از برای قدح
بزیر خون من و خون بها شراب بیار
[...]
قسم به خط لب ساقی و دعای قدح
که آب خضر نیرزد به رونمای قدح
گذشت عید بهار و ز تنگدستیها
رخی به رنگ نداریم از حنای قدح
هلال گوشه ابرو نمود، باده بیار
[...]
خوش آن دمی که لبم گردد آشنای قدح
به پای خم سر خود را نهم به جای قدح
بنوش می که سری در جهان نمی بینم
که چون حباب بود خالی از هوای قدح
به غیر حرف می از می کشان چه می خواهی
[...]
بیا و باده کش ای محتسب به پای قدح
که موج باده نباشد کم از دعای قدح
بهار آمد و مرغان در آشیانه خود
گشانده اند پر و بال در هوای قدح
به چشمه سار خضر پنجه اش زند سیلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.