گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعیدا

تنها نه خال عارض آن ماه، دیدنی است

این دانه را به چشم از آن روی، چیدنی است

اندیشه مند کام مکن عقل خویش را

ز این شیر خام طفل خرد را بریدنی است

بر غیر او چرا نکشی خط نیستی؟

بر روی خاک،‌ آخر دم خط کشیدنی است

ای آن که سرکشیده و مغرور می روی

این قامت بلند تو آخر خمیدنی است

دل را مکن اسیر تماشا که عاقبت

پوشیدنی است چشم تو را ز آنچه دیدنی است

از چشم او چو سرمه سعیدا دل مرا

تا هست در نظر چه بلاها کشیدنی است

 
sunny dark_mode