هر که شبها ز سر زانوی خود بالین کرد
غنچه سان جیب و بغل پرسخن رنگین کرد
زهر چشمش چه عجب گر به تبسم کم شد؟
به نمک تلخی بادام توان شیرین کرد
آه ازین عشق ستم پیشه که با چندین سعی
دهن تیشه فرهاد به خون شیرین کرد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
هر که شبها ز سر زانوی خود بالین کرد
غنچه سان جیب و بغل پرسخن رنگین کرد
زهر چشمش چه عجب گر به تبسم کم شد؟
به نمک تلخی بادام توان شیرین کرد
آه ازین عشق ستم پیشه که با چندین سعی
دهن تیشه فرهاد به خون شیرین کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلفت از سنبل تر گرد سمن پرچین کرد
گل رخ از پرتو خورشید رخت پرچین کرد
آمد از کوی تو باد سحری مشک افشان
مگر از شام دو زلفت گذری بر چین کرد
با سر کوی تو صاحبنظرش نتوان گفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.