از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را
مستی ز یاد بلبل برده است آشیان را
از خویش رفتگان را حاجت به راهبر نیست
یک منزل است دریا سیل سبک عنان را
هر کس ز کوی او رفت دل را گذاشت بر جای
مرغان بجا گذارند در باغ آشیان را
حسن غیور را نیست پروای تلخکامان
از خون خویش فرهاد شیرین کند دهان را
از حسن های محجوب داغند خیره چشمان
طفلان فتاده خواهند دیوار گلستان را
از آب روی یوسف خاک مراد گردید
گردی که بر جبین بود از راه کاروان را
مستغرق فنا را از نیستی خطر نیست
کشتی درست باشد دریای بیکران را
از تیر آه مظلوم ظالم امان نیابد
پیش از نشانه خیزد از دل فغان کمان را
نخلی که از ثمر نیست جز سنگ در کنارش
باد مراد داند دمسردی خزان را
از ناقصان خموشی عرض کمال باشد
نتوان به تخته کردن برچیدن این دکان را
بی داغ عشق صائب روشن نمی شود دل
خورشید می فروزد رخسار آسمان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوعاتی چون روح و جسم، عشق و ناکامی، و زیبایی و غم میپردازد. او میگوید که از بیخیالی و سرمستی یاد بلبل، جان و جسم در یکدیگر گم شدهاند. اشاره میکند که کسانی که از محبت رفتهاند، دیگر نیازی به راهبر ندارند و دریا خود به تنهایی مسیر را میشناسد. همچنین، شاعر به تلخی و ناپایداری زندگی اشاره میکند و بیان میکند که عشق و زیبایی تنها در دل عاشق زنده است و داغ عشق به روشنایی دل کمک میکند. یوخت و روابط انسانی و عدم توجه به زیباییهای زندگی از دیگر مضامین این شعر است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که بدون عشق، دل انسان نمیتواند روشن باشد.
هوش مصنوعی: از حالت هشیاری و خودآگاهی خارج شدهام و دیگر به فکر جسمم نیستم؛ روح و جانم به قدری شاد و سرمست است که یاد بلبل غمگین، خانه و دیارم را از خاطر برده است.
هوش مصنوعی: افرادی که از خود رفتهاند، نیازی به راهنمایی ندارند، زیرا زندگی و مسیرشان مانند یک منزل در دریا است که به سادگی ادامه مییابد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از راه او离 و دور شد، دلش را در آنجا جا گذاشت. پرندگان هم در باغهای خود لانه میسازند و آشیانه میسازند.
هوش مصنوعی: حسن غیور به خود اهمیت نمیدهد و نگران دلهای آزرده نیست؛ او از خون خود مایه میگذارد تا فرهاد را خوشحال و شیرینکام کند.
هوش مصنوعی: چشمان کنجکاو کودکان به زیباییهای پنهان و دلانگیز عالم مینگرند و از آن زیباییها شگفتزده و مجذوب شدهاند؛ آنقدر که ممکن است به دنبال آنها به سمت دیوارهای باغ گل بروید.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جاذبهٔ خاصی اشاره دارد که به شخصیتی ویژه مربوط میشود. وقتی از «آب روی یوسف» صحبت میشود، به زیبایی و جذابیت یوسف اشاره دارد که البته به معنای شایستگی و ارزش خود و دیگران نیز هست. همچنین، گردی که بر جبین او نشسته به معنای آثار تلاش و زحمات اوست، که نشاندهندهی تلاش و کاروانی است که در زندگیاش پیموده. در مجموع، این بیت بر اهمیت زیبایی، شایستگی و تلاش در مسیر زندگی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: کسی که در دریای فنا غرق شده باشد، از عدم و نیستی هیچ هراسی ندارد، به شرطی که کشتی او سالم و محکم باشد که او را در این دریای بیکران حفظ کند.
هوش مصنوعی: آدم ظالم از درد و فغانی که مظلوم بر دل دارد، در امان نخواهد بود. قبل از اینکه نشانهای از او ببیند، این درد و آه از دل او بلند میشود و بر او تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: نخل بیثمر فقط سنگ دارد و در کنار آن باد به سرمای خزان پیش میرود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که از کسانی که نقص و کمبود دارند، نمیتوان انتظار کمال و سخن آرایی داشت. نمیتوان با حرف زدن و بیان عقاید ناقص، مشکلات را حل کرد یا به نتیجهای مناسب رسید.
هوش مصنوعی: دل بدون عشق نمیتواند روشنی و گرمای لازم را به دست آورد، همانطور که آسمان بدون خورشید نمیتواند نور و زیبایی داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
ای میرآب بگشا آن چشمه روان را
تا چشمها گشاید ز اشکوفه بوستان را
آب حیات لطفت در ظلمت دو چشم است
زان مردمک چو دریا کردست دیدگان را
هرگز کسی نرقصد تا لطف تو نبیند
[...]
گفتی ز دل برون کن غمهای بیکران را
تو پیش چشم و آنگه جای گله زبان را
تا دل ز من ببردی از ناله شب نخفتم
ای دزد، بشنو آخر فریاد پاسبان را
بگذشت از نهایت بی خوابی من، آری
[...]
گر عاشقی فدا کن در ره عشق جان را
دانم که این دلیری نبود چو تو جبان را
خود چون تو بی بصارت نکند چنین تجارت
زیرا که آن حرارت نبود فسردگان را
ای شیخ گربه زاهد وز بهر نان مجاهد
[...]
ای چشم تو کشیده، ابروی چون کمان را
تیری که میگشایی، از ما طلب نشان را
آن دم که تیر غمزه، بر بیدلان گشایی
مرغ از هوا در آید، از بهر جان فشان را
من در میان جانت، چون نی کمر ببستم
[...]
از هر که گلبن بینند روی جان را
پنهان کجا توان کرد خورشید آسمانرا
اعیان ثابته هست اسمای حضرت حق
دیدم همه مسماست کردم عیان عیان را
روحی دمید در تن گفت او نفخته فیه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.