مرکز عیش است آن دهان که تو داری
عمر دوباره است آن لبان که تو داری
از دل یاقوت آه سرد برآرد
این لب لعل گهرفشان که تو داری
خانه صبر مرا به آب رساند
این گل روی عرق فشان که تو داری
گرد برآرد ز شیشه خانه دلها
این دل سنگین بی امان که تو داری
چشم تماشاییان چو حلقه رباید
این قد و بالای چون سنان که تو داری
حلقه کند زود نام شهرت یاقوت
گرد لب آن خط دلستان که تو داری
نقطه موهوم را دو نیم نماید
در دهن تنگ آن زبان که تو داری
پنجه خورشید را چو موم گدازد
این نگه آتشین عنان که تو داری
در جگر زهد خشک شیشه شکسته است
این لب میگون می چکان که تو داری
هیچ کس از هیچ، هیچ چیز نخواهد
ایمنی از بوسه زان دهان که تو داری!
چین جبینی بس است کشتن ما را
تیر نمی خواهد این کمان که تو داری
صائب مسکین کناره کرد ز عالم
تا به کنار آرد آن میان که تو داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشمه نوش است این دهان که تو داری
آب حیاتست یا لبان که تو داری
در عجبم کان حدیثهای بزرگت
چون بدر آید از آن دهان که تو داری
از کله بس مشک برسمن که تو پاشی
[...]
دیده ی مور است، یا دهان که تو داری
پاره ی موی است، یا میان که تو داری
جز به سخن های دلفریب نشانی
می نتوان داد از آن، دهان که تو داری
چون تو بمیدان دل سوار بر آئی
[...]
آبحیاتست یا لبان که تو داری
چشمه نوشست یا دهان که تو داری
در نظرم آفتاب سایه نشین است
زیر کله روی دلستان که تو داری
پسته دهن بسته زان بود که ندارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.