ازان پیچیده ام همچو صدا در ظرف خاموشی
که نتواند نهاد انگشت کس بر حرف خاموشی
نسازد سرمه آفاق شبگردی نفس گیرش
کند چون صبحدم هر کس نفس را صرف خاموشی
ازان رزق صدف گردید فیض عالم بالا
که با آن دستگه دریا ندارد ظرف خاموشی
همین بس فضل خاموشی که در هر انجمن باشد
به نیک و بد نیفتد بر زبانها حرف خاموشی
بود چون پسته بی مغز، صائب باد در دستش
نبندد از لب گفتار هر کس طرف خاموشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.