با لب او کار دندان می کند سین سخن
زین سبب کم حرف افتاده است آن شیرین دهن
سوختم، پاس دل بی تاب دارم تا به کی؟
بیش ازین نتوان نهفت اخگر به زیر پیرهن
چشم مجمر موم را خوناب حسرت می کند
چون تواند گشت خاموشی مرا مهر دهن؟
چیدن دامن ز صحبت ها کمند شهرت است
شمع فانوسم که باشد خلوتم در انجمن
تشنه ای از آب او هرگز لب خود تر نکرد
سرنگون هر چند افتاده است آن چاه ذقن
سیم و زر بر آتش حرص آب نتواند زدن
از گرستن نیست مانع شمع را زرین لگن
در حریم بیضه چون عیسی شود گویا ز مهد
نیست حاجت طوطی ما را به تلقین سخن
بسترش خار است صائب تا بود در کان گهر
نیست جز سنگ ملامت رزق پاکان از وطن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عشق و دلتنگی میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات و تصاویر زیبا به رابطهای عاشقانه اشاره میکند که مملو از درد و حسرت است. او از گویندهای که به کمک لبهایش سخن میگوید، یاد میکند و بیان میکند که عشقش باعث کمرنگ شدن کلامش شده است. او به سوختن دلش و عدم توانایی در پنهان کردن احساساتش اشاره دارد و میگوید که چشمش از حسرت میسوزد. در نهایت به این نکته میرسد که عشق واقعی نیاز به تعلیم و تلقین ندارد و باید از هر گونه مال و حرص دور باشد. این شعر غم و اندوه عاشقانه را به زیبایی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به تعبیری اشاره دارد به اینکه شخصی به خاطر جاذبه و زیبایی لبان معشوقش، صحبت کردن را کمتر کرده است. به نوعی توانایی و فن بیان او تحت تأثیر جذابیت معشوقش قرار گرفته است و درنتیجه کمتر به سخنگفتن میپردازد.
هوش مصنوعی: من در آتش عشق سوختهام و قلب ناآرامی دارم، تا کی باید این دردی را در درون خود پنهان کنم؟ دیگر نمیتوانم شعلههای سوزان را زیر لباس خود مخفی کنم.
هوش مصنوعی: چشم شمع مانند، آتش دل را با حسرت خاموش میکند. چگونه میتواند سکوت مرا بشکند، در حالی که محبت نتواند خموشیام را بشکند؟
هوش مصنوعی: اگر در جمع و مهمانیها به گفتگوها گوش دهی و در آنها شرکت کنی، مانند دامن زدن به صحبتها، به شهرت و معروفیت نزدیک میشوی. من مانند شمعی هستم که در میان سایرین قرار دارد، اما در تنهاییام، این نور و روشنی را در جمع میآورم.
هوش مصنوعی: اگرچه کسی به شدت به آب نیاز دارد و تشنه است، اما هیچگاه لبهایش را تر نمیکند. او حتی اگر به درون چاه بیفتد و در شرایط سختی قرار گیرد، باز هم به آب دسترسی پیدا نمیکند.
هوش مصنوعی: طلا و نقره بر روی آتش حرص نمیتوانند آب شوند، زیرا این موضوع تنها به گرسنگی انسان مربوط میشود و نمیتواند از روشنایی شمعی که در ظرف طلا است، جلوگیری کند.
هوش مصنوعی: در فضایی که به شدت حفاظت شده است، مانند اینکه عیسی برای ما روشن و واضح باشد، نشان میدهد که نیازی نیست که ما از طوطیمان توقع یادگیری و صحبت کردن داشته باشیم.
هوش مصنوعی: بستر او پر از خار است، اگر در عمق گنجی باشد، جز سنگ و ملامت نخواهد بود. روزی پاکان از وطن خود دریافت نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان
ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن
همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون
نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن
راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو
[...]
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن
سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه
در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن
نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام
[...]
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مضمر همیگردد بدن
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
[...]
ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن
روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن
مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق
سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن
از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.