برخیز تا به عالم بی چند و چون رویم
از خود به تازیانه آهی برون رویم
بیرون کنیم رخت گل آلود جسم را
سر پا برهنه بر فلک آبگون رویم
از فیل بند چرخ برآییم، تا به کی
کج کج بر این بساط چو اسب حرون رویم؟
بر صفحه جهان رقم نیستی کشیم
زان پیش کز قلمرو هستی برون رویم
از آفتاب کی سر ما گرم می شود؟
از دست، کی به این قدح واژگون رویم؟
با عشق جان شکار دلیری ز عقل نیست
در کام شیر، چند پی آزمون رویم؟
در آتش است شبنم گل از حضور ما
از بس که آرمیده در ین بحر خون رویم
در اشک گرم غوطه زند چشم آهوان
روزی که ما ز دامن دشت جنون رویم
صائب ز تنگ خلقی ابنای روزگار
وقت است کز قلمرو هستی برون رویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.