جهان فروز چنان گشت باده گلرنگ
که از شمار شرر می دهد خبر دل سنگ
چکیده جگر شعله است نغمه عود
کمند عشرت رم کرده است رشته چنگ
هوای چیدن گل دارم از گلستانی
که باغبان جهد از خواب از پریدن رنگ
سفینه املم در محیطی افتاده است
که هست رشته شیرازه اش ز پشت نهنگ
دلم به اختر بدروز سینه صاف شود
ستاره پنبه گذارد اگر به داغ پلنگ
شراب عشق درآید اگر به خانه زور
شود ز سایه میناکبود چهره سنگ
به قید رسم گرفتار شد دل صائب
مباد هیچ مسلمان اسیر قید فرنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و سرزندگی عشق و زندگی است. شاعر با اشاره به شراب گلرنگ و لذتهای آن، به توصیف حال و هوا و احساساتش میپردازد. او از گلستانی میگوید که میخواهد گل بچیند، اما باغبان خواب است. شاعر همچنین به کشتی امیدش اشاره میکند که در محیطی ناامن افتاده و دلش به ستارهای روشن امید دارد. با بیان اینکه عشق باید وارد زندگی شود تا چهرهها شاداب شوند، به انتقاد از قید و بندهای اجتماعی نیز پرداخته و هشدار میدهد که مسلمانان نباید گرفتار فرهنگهای بیگانه شوند. در کل، شعر حاکی از آرزوی آزادی، عشق و زیبایی است.
هوش مصنوعی: جهان به طرزی درخشان و شاداب شده که انگار بادهای با رنگ گل، خبر از شعلهور بودن دل سنگی میدهد.
هوش مصنوعی: خلاصهای از حس و حال عاطفی و درد درونی انسان به مانند شعلهای در دلش وجود دارد. صداهایی مانند نغمهی یک عود، این حس و حال را به تصویر میکشند و در عین حال، خوشی و لذت زندگی به هم پیوسته و با هم درگیر شدهاند.
هوش مصنوعی: در دلم آرزوی چیدن گل دارم از باغی که باغبانش تلاش میکند تا با بیدار شدنش، رنگ و رونق جدیدی به آن ببخشد.
هوش مصنوعی: کشتی آرزوهایم در جایی گرفتار شده که موجودی بزرگ، یعنی نهنگ، برایش به عنوان ستونی نگهدارنده عمل میکند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر ستارهای که بدشگون است، آرامش پیدا میکند، به شرطی که همانند پنبه، اثر زخم ناشی از درد را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی وارد زندگیات شود، حتی اگر از سایهی بیاحساسی و سردی دور و برت واقعا فشار بیآید، میتوانی همچنان زیبایی و شادابی را احساس کنی.
هوش مصنوعی: دل صائب در دام قواعد و convencionalهای رایج گرفتار شده، امیدوارم هیچ مسلمان دیگری در قید و بند فرهنگ غربی گرفتار نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت
همی دراید در روی تو از آن آژنگ
اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین
وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ
خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ
بر آوردندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ
شَهِ ستوده به نام و شه ستوده به خوی
شهِ ستوده به بزم و شهِ ستوده به جنگ
چو آفتاب سر از کوه باختر بر زد
[...]
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ
کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ
مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه
چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ
سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود
[...]
شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ
میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همیخوریم و همی بوسه میدهیم به دنگ
نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود
[...]
ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ
زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ
بلند رای تو خورشید گنبد دولت
خجسته نام تو عنوان نامه فرهنگ
ز نور رای تو مانند روز گردد شب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.