از ترک مدعاست دل من به جای خویش
آسوده ام ز خاطر بی مدعای خویش
غافل ز سیر عالم بالا نمی شوم
افتد چوشمع اگر سر من زیر پای خویش
از امتیاز دست چو آیینه شسته ام
با خوب و زشت صافدلم از صفای خویش
پهلوی لاغرست مرا بوریای فقر
فرش دگر مرانبود درسرای خویش
بیدار کی شوند به فریاد غافلان؟
دیوار چون فتاد نخیزد ز جای خویش
غفلت نگر که با دم جان بخش چون مسیح
دریوزه می کنم ز طبیبان دوای خویش
بر من ره گریز نبسته است هیچ کس
دارم به پای، بند گران از وفای خویش
شمعی فروختم به ره بازماندگان
خاری که درره تو کشیدم ز پای خویش
هر برگ سبز او کف افسوس میشود
نخلی که میوه ای نفشاند به پای خویش
گردد به قدر ریشه دواندن بلند نخل
درفکر زینهار بیفشار پای خویش
گر روضه بهشت بود دوزخ من است
صائب به هر کجا روم از سرای خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از احساساتی عمیق و مدitating است. شاعر از آرامش درونی خود سخن میگوید و به تأملاتی درباره زندگی و دنیا اشاره میکند. او از رهایی از وابستگیها و دنیای مادی صحبت میکند و به سادگی و صفای دل اشاره دارد. همچنین، به نقد غفلت انسانها و عدم توجه به حقیقت زندگی اشاره میکند و بیان میکند که او به دنبال حقیقت است، نه چیزهای زودگذر. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که هر جا برود، با خود و سرای حقیقیاش همراه است.
هوش مصنوعی: دل من از ادعا و خواستههای بیجا رهاست و در آرامش به سر میبرد، به خاطر اینکه به خواستههایی بیپایه فکر نمیکنم.
هوش مصنوعی: غافل نیستم از سفر به عالم بالا، اگر زیر پای خودم ذرهای شمع بشوم.
هوش مصنوعی: من از ویژگیهای خوب و بد دیگران فاصله گرفتهام و دل پاکی دارم که به خاطر خودم است.
هوش مصنوعی: در کنار بدن لاغرم، فقر به مانند حصیری گسترده شده است؛ بساط فقر در خانهام دیگر جایی ندارد.
هوش مصنوعی: کی آنان که در خواب غفلتاند، به خود میآیند و فریاد میزنند؟ وقتی که دیوار فرو میریزد، دیگر نمیتواند از جای خود بلند شود.
هوش مصنوعی: بنگر که چگونه با زندگی و روح تازهای که دارم، مثل مسیح از کسانی که درمانم میکنند درخواست کمک میکنم.
هوش مصنوعی: هیچکس راه فراری بر من بسته نیست؛ من به خاطر وفاداری خود، بار سنگینی بر دوش دارم.
هوش مصنوعی: شمعی را که برای روشنایی در مسیر کسانی که باقی ماندهاند فروختم، یادآور دردی است که از خاری که در راه تو احساس کردم، به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: هر ورق سبز او نشانهای از حسرت میشود، مانند نخل بر افراشتهای که خود به تنهایی میوهای نمیدهد.
هوش مصنوعی: به اندازهای که ریشه در زمین گسترده شده، نخل بلندی رشد میکند. در اینجا به یاد داشته باش که نباید بر پای خود فشار بیاوری.
هوش مصنوعی: اگر بهشت را بخواهم، بهشت من هم اینجا در دوزخ خودم است. به هر جایی که بروم، از خانه خودم دور نمیشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی دوست مانده ام چو تو را دوست خوانده ام
کز دوست دوستانه ندیدم جزای خویش
گر عاشقی خطاست به نزدیک عاقلان
آن عاشقم که خوش بودم با بلای خویش
ماهی و دل هوای تو را کرده است خوش
[...]
خاقانیا به سائل اگر یک درم دهی
خواهی جزای آن دو بهشت از خدای خویش
پس نام آن کرم کنی ای خواجه برمنه
نام کرم به دادهٔ روی و ریای خویش
بر دادهٔ تو نام کرم کی بود سزا
[...]
هر کو کند تصّور رنج و بلای خویش
باشد بجای خود که نباشد بجای خویش
هر کام دل که چرخ کسی را دهد بطبع
عاقل نخواندش بجز از خونبهای خویش
دانا درین مقام گرش دسترس بود
[...]
ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش
با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش
دشمن به دشمن آن نپسندد که بی خرد
با نفس خود کند به مراد و هوای خویش
از دست دیگران چه شکایت کند کسی
[...]
هر کس نشسته شاد به کام و هوای خویش
بی چاره من اسیر دل مبتلای خویش
هم جان درون این دل و هم دوست، وه که من
خونابها خورم ز دل بی وفای خویش
فرداست ار به بنده جدایی، دلا، بیا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.