گنجور

 
صائب تبریزی

گشاده رویی من برد دست خصم از کار

شراب شیشه شکن در پیاله شد هموار

کباب سینه گرم من است داغ جنون

زمین سوخته جان می دهد به تخم شرار

مکن ز سختی ره شکوه همچو نو سفران

که خاک نرم کند آب را گران رفتار

یکی هزار شد از باده زنگ کلفت من

که آب سبزه خوابیده را کند بیدار

به زهد خشک به جایی نمی رسد زاهد

که پای آبله دارست دست سبحه شمار

میان بلبل و پروانه فرق بسیارست

کجا به رتبه کردار می رسد گفتار

شده است سرو حصاری ز طوق فاختگان

قد خدنگ تو تا گشته در چمن سیار

گناه مانع ایجاد ما نشد اول

چگونه مانع غفران شود در آخر کار

ز موج ریگ روان است بر جناح سفر

مدار چشم اقامت ز عمر خوش رفتار

جگر خراش تر از شیشه است باده عشق

بشوی دست ز جان، لب براین پیاله گذار

شود پر از گهر از حفظ آبرو صائب

صدف اگر نگشاید دهن به ابر بهار

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت

هر آینه چو همه می‌خورد گل آرد بار

به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست

به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار

دقیقی

مدیح تا به بر من رسید عریان بود

ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از دقیقی
عنصری

چنین نماید شمشیر خسروان آثار

چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار

به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان

که راستگوی‌تر از نامه تیغ او بسیار

چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

قوی کننده دین محمد مختار

یمین دولت محمود قاهر کفار

چو بازگشت به پیروزی از در قنوج

مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار

هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

فغان ز دست ستمهای گنبد دوار

فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار

چه اعتبار بر این اختران نامعلوم

چه اعتماد بر این روزگار ناهموار

جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه