بیشتر گردد دل نازک ز غمخواران فگار
وای بر چشمی که از دستش بود بیماردار
هر تهی مغزی ندارد جوهر میدان فقر
کز تهیدستی زند درجان خود آتش چنار
آنچه می آید به کار از شعر، می ماند به جا
سوده گردد از جواهر آنچه ننشیند به کار
سست در گفتار مانند گنهکاران مباش
سعی کن چون بیگناهان بر سخن باشی سوار
پله ای کز عشق و رسوایی مرا قسمت شده است
هست طفل نی سوارم در نظر منصورودار
باشد از نقص جنون پهلو تهی کردن ز سنگ
کز محک پروانمی دارد زرکامل عیار
حسن رابا خال باشد گوشه چشم دگر
مهر کوچک را بود از مهرها بیش اعتبار
وحشتی دارم که چون حرف بیابان بگذرد
می دود از سینه من دل برون دیوانه وار
بر شهیدان پرتو منت گرانی می کند
لاله خونین کفن دارد ز خود شمع مزار
در دویدن خواب نتوان کرد بر پشت سمند
اهل دولت را به غفلت چون سرآمد روزگار
سرو از بی حاصلی بر یک قرار استاده است
از تزلزل نیست ایمن هیچ نخل میوه دار
با تزلزل چشم نگشایند از خواب غرور
وای اگر می بود دولتهای دنیا پایدار
شد فزون ناز وغرورحسن او صائب ز خط
می شود خواب سبک ،سنگین درایام بهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احوال دل و افسردگی شاعر میپردازد. دل نازک او از غم اطرافیان میآساید و او به بیمارداری خود اشاره میکند. فقر، به عنوان یک حالت عمیق روحی، آتش در جانش به راه میاندازد. شاعر این را تایید میکند که چیزی که در شعر باقی میماند، ارزشمند است و بیعملی موجب زوال میشود. او به سستگویی و شتاب در گفتار انتقاد کرده و بر ضرورت صداقت در بیان تاکید میکند. عشق و رسوایی را به نوعی سرنوشت خود میبیند و از قدم در این راه هراسان است. همچنین، زیبایی را به قدرت اشکال مختلفش نسبت میدهد و به اضطراب و دیوانگیاش اشاره میکند که حاضر است دلش را بهراحتی فدای آن کند. به طور کلی، شاعر ناپایداری دنیا و تزلزل موجود در زندگی را به تصویر میکشد و نگرانی از فقدان ثبات و امنیت را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: دل حساس و زخمخوردهی انسان با محبت و توجه دیگران بیشتر میگیرد و به درد میآید، و این نشاندهندهی آن است که اگر کسی به او آسیب برساند، چه درد و رنجی خواهد داشت. بنابراین، اگر این دل از کسی دلسوزی و محبت نبیند، دچار رنج و مشکلات بیشتری خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که بیفکر و خالی از دانش است، هیچ کیفیت و ارزش خاصی ندارد. فقر و تنگدستی میتواند درون فرد را آتشین و ملتهب کند، همچون آتش سوزان چنار.
هوش مصنوعی: هر آن چیزی که در شعر مفید و کاربردی است، باقی میماند و به یادگار میماند، اما چیزهایی که به کار نیایند، همچون جواهراتی که به درد نمیخورند، به زودی فراموش میشوند.
هوش مصنوعی: در گفتار خود سست و ناپخته نباش، بلکه تلاش کن که مانند کسانی که بیگناه و راستگو هستند، با اطمینان و قوت صحبت کنی.
هوش مصنوعی: اینگونه به نظر میرسد که عشق و رسوایی، مقدر شده و نصیب من شده است. من همچون کودک بیدفاع و ناتوانی هستم که در چشمان منصور، سوار بر نی و بیخبر از خطرات میباشم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد هر کسی باید از نقص و کاستیهای خود دوری کند و به جای آن، به دنبال کمال و زیبایی باشد. مانند سنگی که در نظر دیگران بیارزش است، اما در واقع میتواند به چیزی باارزش و گرانبها تبدیل شود.
هوش مصنوعی: حسن و زیبایی با خالی که در صورت است به دلنشینی چشم دیگری است، و این مهر کوچک، از همه مهرها و محبتها ارزش بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: ترس و نگرانی شدیدی دارم که وقتی سخن از بیابان به میان بیاید، دل من به شدت و دیوانهوار از سینهام خارج شود و به سمت بیابان برود.
هوش مصنوعی: پرچم شهیدان در خاک، با خونین کفن، مانند شمعی در مزار میدرخشد و این درخشش، به خاطر نیایش و ارادت به آنهاست.
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند در حال دویدن، خواب و غفلت کند، چرا که بر پشت اسب اهل قدرت، زمان به سرعت سپری میشود و فرصتها از دست میروند.
هوش مصنوعی: سرو به خاطر بیحاصلیاش در یک جا ایستاده است و هیچ نخل میوهداری از تزلزل و ناپایداری در امان نیست.
هوش مصنوعی: اگر انسانها با تردید و بیثباتی از خواب غرور بیدار نشوند، وای به حالشان! اگرچه خوشبختی و قدرتهای دنیا هیچگاه پایدار نمیمانند.
هوش مصنوعی: زیبایی و ناز و غرور او به قدری زیاد شده که هر خطی از میتواند در بهار خواب را سنگین و سبک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.