گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

پروای خط آن غنچه مستور ندارد

شکرخبر از قافله مور ندارد

گردید نهان درخط سبز آن لب میگون

این شیشه خطر از می پرزور ندارد

بیمارگران را نبود تاب عیادت

تاب نظر آن نرگس مخمور ندارد

هر چند شکسته است سفالین قدح ما

آوازه ما کاسه فغفور ندارد

چون محضر بی مهر بود باد به دستش

از داغ تو هر کس دل معمور ندارد

آوازه محال است ز یک دست برآید

رحم است برآن پنجه که همزور ندارد

در شعله بود نور به اندازه روغن

هر دیده که بی اشک بود نور ندارد

صائب همه بی نمکان بر سر شورند

امروز که دیوانه ما شور ندارد

 
sunny dark_mode