به خاک دیر جبینی که آشنا باشد
اگر به کعبه رود روی بر قفا باشد
نشاط هردو جهان بی حضور دل بادست
بجاست تخت سلیمان چودل بجا باشد
چونیست نشأه مستی ز پادشاهی کم
بط شراب چراکمتر ازهما باشد
به جرم جوهرذاتی وپاکی گوهر
چوتیغ قسمت من آب ناشتا باشد
نمک به دیده گستاخ شبنم افشانند
در آن چمن که نگهبان در او احیا باشد
برآر رخت اقامت زچار موجه صوف
که حرز عافیت از نقش بوریا باشد
بشو ز کاسه سرگرد عقل را به شراب
مهل که جام جم عشق بی صفاباشد
کمند جاذبه چهره شکسته من
نهشت کاه در آغوش کهربا باشد
زشرم عقده سردرگم من آب شود
اگر چه غنچه پیکان گرهگشا باشد
چنان ضعیف شدم در فراق اوصائب
که بال سیر من از جذب کهربا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تجربههای عاشقانه و معنوی خود میپردازد. او با اشاره به خاکی که برایش آشناست و همچنین کعبه، به جستجوی معنای عمیق زندگی و عشق میپردازد. وی بیان میکند که نشاط و خوشحالی دو جهان در درون دل انسان است و تخت سلیمان نیز در دلی خواهد بود که خالص و پاک باشد. شاعر میگوید که مستی و شادی از مقام و قدرت کمتر نیست و اشاره به جوهر و ویژگیهای درونی انسان دارد.
او با نمادهای خاصی از جمله شبنم و چمن، به زیبایی و لطافت وجود خود اشاره میکند و میخواهد از محدودیتها و مشکلات رهایی یابد. همچنین از سردرگمیهای درونی و فراق محبوبش صحبت میکند و حس ضعف و آسیبپذیری خود را نشان میدهد. در نهایت، شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و عاطفی، نشان میدهد که عشق و جاذبهها چگونه میتوانند انسان را مست کرده و او را به عمق وجود خود نزدیکتر کنند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در بهر از خاکی که درازای پیشانی او علامت آشنایی وجود دارد، وارد خانه خدا (کعبه) شود، چهرهاش به سمت عقب خواهد بود.
هوش مصنوعی: خوشی و شادابی هر دو جهان زمانی معنا دارد که دل در کنار شما باشد، مانند تخت سلیمان که وقتی دل در جای خود باشد، ارزش و شکوه واقعی را پیدا میکند.
هوش مصنوعی: مستی و سرخوشی که از مقام و سلطنت به دست میآید، از نوشیدن شراب چه کمتر است که نمیتواند به اندازه همای ملکوتی باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر ذات خالص و پاک من، همچون تیری که از چله کمان رها میشود، سهم من باید آب زلال و خالص باشد.
هوش مصنوعی: در این چمن که نگهبان زندگیاش را حفظ کرده، شبنم به گونهای میدرخشد که گویی بر آن نمک پاشیدهاند.
هوش مصنوعی: لباس خود را از تن درآر و از محیط آرامش و خوشی که در آن قرار داری بیرون بیا، زیرا امنیت و آسایش واقعی به دور از زرق و برقهای ظاهری و فریبندهای است که ممکن است در کفپوشهای ساده و بیغرور پنهان شده باشد.
هوش مصنوعی: برای فرار از سردرگمی عقل و تفکر، باید به نوشیدن شراب بپردازی، چرا که عشق حقیقی و ناب، همیشه آشفته و بینظم است.
هوش مصنوعی: جاذبه چهرهٔ معيوب من همچون کمند، این کاه را در آغوش کهربا نگه داشته است.
هوش مصنوعی: من از حس شرم و گیجی خود به حدی ناراحتم که اگرچه آغاز تازه و زیبا باشد، اما هنوز هم به شدت تحت تاثیر آن هستم.
هوش مصنوعی: من به قدری در دوری او ضعیف شدهام که حالا دیگر توان پرواز ندارم و مانند پرندهای هستم که از جذب کهربا و سنگینی آن ناتوان گشته.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال دوست چه آمد ز دوست بیطمعی
چه قیمت آورد آن چیز کش بها باشد
عطا دهنده ترا بهتر از عطا به یقین
عطا چه باشد چون عین کیمیا باشد
اگر چه عشق بتان سر به سر بلا باشد
دلم به عشق همه ساله مبتلا باشد
دلم بلای من و عاشقی بلای دل است
بلا که دید که همواره در بلا باشد
غلام قامت آنم که قامتم همه سال
[...]
پناه ملک جهان شهریار روی زمین
تویی که حکم تو بر آسمان روا باشد
جواب امر ترا آسمان دهد لبیک
اگر چو کوه سما قابل صدا باشد
سپهر جاده مقصود خود نیابد باز
[...]
هزار خویش که بیگانه از خدا باشد
فدای یک تن ِ بیگانه کآشنا باشد
در آن هجوم که یار تو پادشا باشد
غم گدا که بود، زیر پا کرا باشد؟
منم به سوز و گدازش، به یاد سیم برت
چو مفلسی که هوسناک کیمیا باشد
یگانه با تو چنانم که در جدایی تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.