تا نهال تو قدر از گلشن تقدیر کشید
سرو را فاخته از طوق به زنجیر کشید
هرگز از سیل گرانسنگ، عمارت نکشد
آنچه ویرانه ام از منت تعمیر کشید
عشق خوش سهل برآورد مرا از دو جهان
نتوان موی چنین از قدح شیر کشید
نتوانست دل سخت ترا نرم کند
آه گرمم که گلاب از گل تصویر کشید
قدم راست روان خضر ره توفیق است
سر چو پیکان نتوان از قدم تیر کشید
بالش از دامن حوران بهشتی نکند
خواب ما بس که پریشانی تعبیر کشید
در خم زلف گرهگیر تو عاجز شده است
دل صائب که عنان از کف تقدیر کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سالها قد تو را خامهٔ تقدیر کشید
قامتت بود قیامت که چنین دیر کشید
خواست رخسار تو با زلف گره گیر کشد
فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید
مدتی چند بپیچید به خود و آخر کار
[...]
نصرت السلطنه دیوان عدالت را میر
صله شعر من از چیست به تأخیر کشید
از چه شه زاده حاکم صله شعر مرا
جزو اشرار قراداغ به زنجیر کشید
وعده وصل بد آیا که به تأخیر افتاد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.