اگر از سنگ رگ سنگ برون میآید
ریشه غم ز دل تنگ برون میآید
باده روح درین شیشه نخواهد ماندن
آخر این آینه از زنگ برون میآید
سنگ اطفال به مجنون چه تواند کردن؟
این شرار از جگر سنگ برون میآید
شیوه عشق وفادار همان یکرنگی است
حُسن هرچند به صد رنگ برون میآید
خون چو شد مشک، نماند به ته پوست نهان
از عقیقش خط شبرنگ برون میآید
حسن سنگین دل اگر گشت ملایم چه عجب؟
مومیایی ز دل سنگ برون میآید
میشود صائب از آن مویکمر نازکتر
تا سخن زان دهن تنگ برون میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ناله ئی کان ز دل چنگ برون می آید
گر بدانی ز دل سنگ برون می آید
صورت عشق چه نقشیست که از پرده ی غیب
هر زمانی بدگرینگ برون می آید
از نم دیده و خون جگر فرهادست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.