گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

نه همین فکر مرا روز به من نگذارد

که به خوابم گل شب بوی سخن نگذارد

هر عقیقی که دلش در گرو نام بود

پشت آسوده به دیوار یمن نگذارد

سر زلفی که من از شام غریبان دیدم

هیچ سودازده ای را به وطن نگذارد

گل اگر شرم ز روی چمن آرا نکند

آرزو در دل مرغان چمن نگذارد

چون سهیل عرق شرم دلم می لرزد

که کسی دست بر آن سیب ذقن نگذارد

یک سحر لاله خورشید نیاید بیرون

که فلک داغ نوی بر دل من نگذارد

در فسونسازی آن چشم سیه حیرانم

که خموش است و کسی را به سخن نگذارد

چون برم سر به گریبان خموشی صائب؟

که گریبان من از دست، سخن نگذارد

 
sunny dark_mode