دل سنگین ترا هر که به انصاف آرد
می تواند به توجه پری از قاف آرد
هر که در پرده خورد خون جگر همچو غزال
ای بسا نافه سربسته که از ناف آرد
هرکه چون بحر تواند گهر از لب ریزد
به لب خود چه ضرورست کف لاف آرد؟
عشق پاک آینه چهره معشوق بود
مهر را صبح برون از نفس صاف آرد
بی اجل یاد کسی خلق به نیکی نکنند
مرگ این طایفه را بر سر انصاف آرد
غنچه می داشت اگر درد سخن، می بایست
بلبلان را به سراپرده الطاف آرد
صائب از کلک شکربار دل عالم برد
طوطیان را نتوانست به انصاف آرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.