خرد از سر زجوش شعله سودا برون آمد
جنون عشق موجی زد کف از دریا برون آمد
به این وارونی طالع درین میخانه چون باشم؟
مکرر خون به مینا کردم وصهبا برون آمد
پریشانگرد را آغاز و انجامی نمی باشد
کدامین گردباد از دامن صحرا برون آمد؟
چنان بر سنگ بیرحمانه زد پیمانه را زاهد
که بیتابانه آه از سینه خارا برون آمد
غلط بوده است شمع صبح را پرتو نمی باشد
شرابی چون شفق از مشرق مینا برون آمد
نیام دشنه الماس شد پهلوی من صائب
اگر خاری به سعی سوزنم از پا برون آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.