غبار تیره بختی از دهان شکوه می خیزد
به قدر شق سیاهی از زبان خامه می ریزد
بر آن عاشق سرشک شمع آب زندگی گردد
که چون پروانه بیباک از آتش نپرهیزد
همان سرگشته چون موج سرایم در بیابانها
به جای سبزه خضر از رهگذر من اگر خیزد
امید دستگیری دارم از رهبر در آن وادی
که خار از سرکشی در دامن رهرو نیاویزد
غرور زهد آن روز از سر زاهد رود بیرون
که از اشک ندامت آب بر دست سبو ریزد
زشرم آن تبسمهای شرم آلود جا دارد
که شکر خند گل در آستین غنچه بگریزد
ز آه آتشین در پرده دل می زنم آتش
چو بینم شمع در بال و پر پروانه آمیزد
نظر بر صبح دارد گریه شبخیز من صائب
که انجم تخم خود را در زمین پاک می ریزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مظلومیت و سختیهای زندگی اشاره میکند. او غم و اندوهی را توصیف میکند که از دل او برمیخیزد و به نقاط تاریک زندگیاش میافزاید. عشق و شجاعت پروانهوار او در مواجهه با آتش زندگی بر او تاثیر میگذارد. او در جستجوی امید و کمک از یک رهبری است که بتواند او را از درد و رنج رهایی بخشد. شاعر به زهد و ندامت اشاره میکند و از اشک و شرم ناشی از اشتباهاتش سخن میگوید. در نهایت، او به صبح و امید به آینده اشاره دارد و میخواهد با از بین بردن تاریکی شب، تخمهای امید را در دل زمین بکارد.
هوش مصنوعی: مشکلات و سختیهای زندگی از دل انسان بیرون میآید، به اندازهای که وقتی او حرف میزند یا مینویسد، اندوه و سیاهی بر کلماتش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: عاشق به اندازهی شمع در زندگی خود اشک میریزد، زیرا او مانند پروانهای جسور است که از آتش نمیترسد.
هوش مصنوعی: من همچون موجی سرگشته در بیابانها میلرزم و اگر از راه من کسی بگذرد، به جای سبزههای خرم، احساسات و حالات من را خواهد دید.
هوش مصنوعی: من به کمک رهبر امیدوارم در جایی که مشکلات و سختیها نمیتوانند بر دوش راهرو سنگینی کنند.
هوش مصنوعی: روز ی که زاهد از غرور زهدش رها شود، زمانی است که از شرم و ندامت اشک بریزد و آب بر دستان سبو بریزد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت لبخندهای شرمآلود اشاره دارد و میگوید که این لبخندها چنان جذاباند که حتی شکر خندهی گل نیز از بافت لباس غنچه فرار میکند. در واقع، این تصویرسازی نشاندهندهٔ تأثیر عمیق و دلنشین این لبخندها بر دنیای اطراف است.
هوش مصنوعی: از عواطف شدید و دردناک در دل خود آتشی به پا میکنم، و زمانی که شمع را میبینم، پروانه به دور آن میچرخد و با آن ترکیب میشود.
هوش مصنوعی: نگاه من به صبح است و در عین حال میگریم، چرا که ستارهها دانههای خود را در خاک بکر میپاشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به وقتی کز دو لشکرگاه بانگ کوس برخیزد
خروش کوس گردان را زخواب خوش برانگیزد
علامت کش به گوش نیزه منجوق اندر آویزد
برآید نیلگون ابری که گل بر زعفران بیزد
یلان را سرخی اندر روی با زردی در آمیزد
[...]
بهاری کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد
نگاری کز دو یاقوتش همه شهد و شکر ریزد
مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد
قیامتهای پرآتش ز هر سویی برانگیزد
دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فروسوزد
دو صد دریا بشوراند ز موج بحر نگریزد
ملکها را چه مندیلی به دست خویش درپیچد
[...]
جوان سخت می باید که از شهوت بپرهیزد
که پیر سست رغبت را خود آلت بر نمیخیزد
چو عطّار صبا در چین زلفت مشک میبیزد
چرا پیوسته از سودا به مویی درمیآویزد
دل من این چنین کز عشق سودایش پریشان است
عجب کز فتنهٔ آن زلف بی پرهیز پرهیزد
مرا از ماجرای اشک خویش این نکته شد روش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.