مگر قسمت مرا زان تیغ زخمی تازه میگردد؟
که زخم کهنهام بیبخیه از خمیازه میگردد
بساط پرتو خورشید و مه برچیده خواهد شد
به این دستور اگر حسن تو بیاندازه میگردد
مکن از ماندگی اندیشه، پا مردانه در ره نه
که از صدق طلب سنگ نشان جمازه میگردد
ز جمعیت پریشان میشوم، سیپاره را مانم
ز هم پاشیدن صحبت مرا شیرازه میگردد
مکن زنهار دور از آستان خویش صائب را
که از بلبل گلستان صاحب آوازه میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بالیدن ترا هردم لباسی تازه میگردد
نگنجد در قبا حسنی که بیاندازه میگردد
که را ای غنچهلب این لعل میگون است از خوبان؟
که صد برگ از تماشایش گل خمیازه میگردد
نباشد لالهای حاجت جگرگاه بدخشان را
[...]
ز آهم حسن روی یار بیاندازه میگردد
صبا رخسارهٔ میگون گل را غازه میگردد
پی جمعیت اوراق خوبی زلف مشکینش
کتاب روی او را رشتهٔ شیرازه میگردد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.