گنجور

 
صائب تبریزی

عشق سلطان و عقل دهقان است

رزق دهقان ز عدل سلطان است

عشق چون آفتاب کنعانی

عقل ده گانه همچو اخوان است

کیست گردن ز حکم عشق کشد؟

عشق انگشتر سلیمان است

ظلمات سواد هستی را

مشرب عشق، آب حیوان است

عقل در بارگاه حضرت عشق

منفعل چون نخوانده مهمان است

عقل مرغی است در قفس محبوس

عشق سیمرغ قاف امکان است

عقل فرمان پذیر تکلیف است

عشق سیلاب کفر و ایمان است

آسمان سفره ای است پر نعمت

عشق آن سفره را نمکدان است

اقتدا تا به مولوی کرده است

شعر صائب تمام عرفان است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خاقانی

تا به غربت فتاد خاقانی

یکدری خانه‌ایش زندان است

نه درون ساختنش توفیق است

نه برون تاختنش امکان است

روی چون عنکبوت در دیوار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
عراقی

زان صراحی، که جام رضوان است

باده‌ای ده، که جرعه‌اش جان است

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مولانا

دعوی عشق کردن آسان است

لیک آن را دلیل و برهان است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه