غم را اگر برون ندهد سینه آینه است
گر زنگ را فرو خورد آیینه آینه است
مشاطه جهان، نظر پاک بین توست
عالم منورست اگر سینه آینه است
روشندلان ز پرتو مهرند بی نیاز
شمع و چراغ خانه آیینه آینه است
صافی دلان میکده را پاک دیده ایم
در دل نگیرد آن که ز کس کینه آینه است
از اهل دل حضور لباس نمد بپرس
قیمت شناس خرقه پشمینه آینه است
اخفای راز عشق تو در سینه چون کنم؟
سیماب، گوهر من و گنجینه آینه است
در روزگار خط تو چون آب و سبزه شد
با زنگ اگر چه دشمن دیرینه آینه است
از بس که صیقلی شده است از فروغ حسن
دیوار جلوگاه ترا پینه آینه است
با تیر غمزه تو کز آهن گذر کند
آن پر دلی که کرد سپر سینه آینه است
این آن غزل که گفت فصیحی پاکدل
گر زشت را نکو کند آیینه آینه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.