آیتی چون خط مشکین تو در قرآن نیست
نقطه چون خال تو در دایره امکان نیست
محک آدمیان چهره گندم گون است
دست رد هر که بر این رنگ زند انسان نیست
دید تا قامت موزون ترا سرو سهی
داد انصاف که بالاتر ازین امکان نیست
می توان دید ز سیما گهر هر کس را
چیست در سینه مکتوب که در عنوان نیست؟
چه زر و سیم که در فقر نکردیم تلف
فقر گنجی است که در زیر زمین پنهان نیست
کف خاکستر صائب چه بلندی گیرد؟
سرمه را منزلت خاک در اصفاهان نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید از زیبایی و کمال انسانی میپردازد. شاعر با اشاره به اینکه هیچ آیتی چون زیبایی محبوبش در قرآن نیست و نمیتوان نقطهای چون خال او را در دایرهی وجود یافت، بر منحصر به فرد بودن او تأکید میکند. او به محک انسانیت اشاره دارد و میگوید که اگر کسی به زیبایی ظاهری اهمیت ندهد، انسان نیست. همچنین به قامت موزون محبوبش اشاره میکند و انصاف را در این میبیند که بالاتر از این زیبایی نیست.
شاعر بر این باور است که هرکس در دل خود گوهری نهفته دارد و میپرسد که چه چیزی در درونش نوشته شده که در ظاهر نمایان نیست. او فقر را گنجی میداند که مخفی و پنهان است و به ارزشهای معنوی اشاره میکند که ممکن است با داراییهای دنیوی مقایسه نشوند. در نهایت، به مقام و منزلت سرمه اشاره میکند و میگوید که این منزلت از خاک در اصفهان بالاتر نیست.
هوش مصنوعی: هیچ نشانهای مانند نوشتههای زیبا و دلانگیز تو در قرآن وجود ندارد و هیچ نقطهای مانند خال تو در دایره وجود ندارد.
هوش مصنوعی: آدمها با رنگ گندمی پوستشان شناخته میشوند و اگر کسی بر این رنگ خرده بگیرد یا آن را نپسندد، در واقع انسانیت را زیر سوال برده است.
هوش مصنوعی: به خاطر قامت زیبا و متناسب تو، سرو بلند و راست قامت انصاف داد که دیگر چیزی بالاتر از این وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر فردی را میتوان از ظاهرش شناخت و به رازهای درونیاش پی برد، حتی اگر آن رازها در ظاهری که به نمایش گذاشته نمیشوند، نهفته باشند.
هوش مصنوعی: ما هرچه طلا و نقره داشتیم، در فقر و تنگدستی خرج کردیم. اما فقر خود یک ثروت است که به آسانی قابل مشاهده نیست و در عمق وجود ما وجود دارد.
هوش مصنوعی: کف خاکستر صائب چه ارزشی دارد؟ سرمه در اصفهان به اندازه خاک نیز ارزشمند نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کفر و ایمان دو طریقیست که آن پنهان نیست
فرق این هر دو بنزدیک خرد آسان نیست
کفر نزدیک خرد نیست چو ایمان که بوصف
اهرمن را صفت برتری یزدان نیست
گهر ایمان جستهست ز ارکان سپهر
[...]
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست
ای که منظور ببینی و تأمل نکنی
گر تو را قوت این هست مرا امکان نیست
ترک خوبان خطا عین صوابست ولیک
[...]
هر که دیوانه رخسار پریرویان نیست
آدمی زاده مگوئید که او حیوان نیست
هر که چون شمع نسوزد نشود روشن دل
محرم وصل حریم حرم جانان نیست
کو بکو قرب در آن کوی که بارش ندهند
[...]
اگرت دیده و دل شیفته و گریان نیست
برو ای خواجه که در عشق ترا فرمان نیست
منظر دوست چرا از نظری اشک فشان
نوبهاریست که دروی اثر از باران نیست
روی بیگانه چو روز است ولی روز فراق
[...]
وه که جز جور و جفا رسم نکورویان نیست
بیوفا هست گل باغ و چه گل رویان نیست
کیمیائیست وفا گرچه در این دور زمان
کیست کز جان و دل اکسیر مرا جویان نیست
بس سکندر زپی چشمه حیوان جا داد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.