گنجور

 
صائب

هر که از حمد تو خاموش نگردد دم ازوست

هر که در حلقه ذکر تو بود خاتم ازوست

خط پیمانه محیط است به اسرار جهان

هر که در عالم آب است همه عالم ازوست

غافل از پاس نفس هر که نگردد چون صبح

روی خندان، دم جان بخش، دل بی غم ازوست

نیست جز جبهه واکرده ارباب کرم

گل ابری که گلستان جهان خرم ازوست

در کف خاک اگر رشته امیدی هست

خارخاری است که در جان بنی آدم ازوست

آب شمشیر گواراست اگر او ساقی است

مد انعام بود زخم اگر مرهم ازوست

ما لب خشک به سرچشمه حیوان ندهیم

کاین سفالی است که خون در دل جام جم ازوست

دست خالی است چو میزان ز دو سر قسمت ما

مایه از هر که بود، سود دو عالم هم ازوست

هوس ملک سلیمان گرهی بر بادست

قامت هر که خم از سجده شود، خاتم ازوست

چه عجب قامت اگر راست نسازد صائب

عشق دردی است که در پشت فلک ها خم ازوست

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
امیرعلیشیر نوایی

باشدم خرمی از هر چه درین عالم ازوست

از غمش نیز دلم شاد بود کین هم ازوست

نبود هیچ تفاوت ز نشاط و غم دهر

به وصالم چو نشاط و به فراقم غم ازوست

زخم هجرش به دلم مرهم وصلش بر وی

[...]

صائب

در کف هر که بود ساغر می، خاتم ازوست

هر که در عالم آب است همه عالم ازوست

هر که پوشید نظر، گوهر بینایی یافت

هر که پرداخت دل از وسوسه جام جم ازوست

هوس تخت سلیمان گرهی بر بادست

[...]

حزین لاهیجی

گل داغ است که صحرای دلم خرّم ازوست

خون گرم است که ناسور مرا مرهم ازوست

هر چه از دوست رسد ناخوش و خوش، خوش باشد

شربت وصل ازو، تلخی هجران هم ازوست

حلقهٔ بندگی عشق به ما ارزانی

[...]

رضاقلی خان هدایت

به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست

نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل

آنچه در سِرّ سویدای بنی آدم ازوست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه