غیر حسرت رزق من زان حسن بی اندازه نیست
فتح باب من ازین میخانه جز خمیازه نیست
میکشان را روز باران می کند گردآوری
جز رگ ابر بهاران جمع را شیرازه نیست
باغ جنت در صفا هر چند باشد بی نظیر
پیش ارباب بصیرت همچو روی تازه نیست
نیست هر بیهوده نالی را خبر از سوز عشق
مطلب بلبل ز عشق گل به جز آوازه نیست
تیر تخشی هست هر کس را ازان ابرو کمان
قسمت ما چون کمان از دور جز خمیازه نیست
لاله در کوه بدخشان خون خود را می خورد
چهره گلرنگ او را احتیاج غازه نیست
مستمع را صائب از گفتار ما بهره است بیش
چون کمان ما را نصیب از صید جز خمیازه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرو را چون لاله و گل احتیاج غازه نیست
زینت آزادمردان غیر روی تازه نیست
جلوه برق است رنگ اعتبارات جهان
یک نفس گل بیش بر دستار مردم تازه نیست
هر کسی از محرمان خاص داند خویش را
[...]
گوشه گیری پیشه کن، گر جمع میخواهی حواس
چون کمند وحدت این اوراق را شیرازه نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.