این چنین هجران اگر دارد مرا در پیچ و تاب
زود خواهد خیمه عمرم شدن کوته طناب
داستان حسرتم از زلف طولانی ترست
یک الف وارست از طومار آه من شهاب
سنبل خواب پریشان از سر بالین من
می توان با آستین رفتن چو گل از جامه خواب
حاصلم زین هستی موهوم غیر از داغ نیست
آتشین تبخاله باشد گوهر بحر سراب
چشم بوسیدن اگر دوری نمی آرد، چرا
از عنانش دور افتادم چو بوسیدم رکاب؟
شوق را از سوزش ما نیست پروایی، که هست
نغمه سیراب آتش گریه تلخ کباب
کوکب بختی که من دارم، عجب نبود اگر
گل فتد در دیده روزن مرا از ماهتاب
در شب یلدای بخت من نیارد شد سفید
گر ید بیضا نماند از گل صبح آفتاب
ابر گو خود را عبث بر تیغ مژگانم مزن
پیش چشم من سپرافکنده دریا از حباب
چرخ یاران موافق را جدا دارد ز هم
دایم از هم دور باشد نقطه های انتخاب
با منافق سیرتان گردون مدارا می کند
نقطه های شک به هم جمعند دور از انقلاب
رشته امید من صد دانه گردید از گره
چند خواهی داشت ای گردون مرا در پیچ و تاب
این همه فریاد من ای چرخ می دانی ز چیست؟
از فراق موکب نواب خورشید انتساب
قبله ارباب معنی، کعبه اهل نیاز
آن که آمد از فلک او را ظفرخانی خطاب
آن که رعد هیبتش گر بانگ بر گردون زند
در کمان قوس قزح را بشکند تیر شهاب
ابر جودش سایه گر بر روی دریا گسترد
چون صدف آبستن گوهر شود بکر حباب
در شبستانی که حفظ او برافروزد چراغ
در ته یک پیرهن خسبد کتان با ماهتاب
مریم بکر صدف را از سموم قهر او
آب گردد در مشیمه نطفه در خوشاب
همچو گنج از دیده ها گشته است ویرانی نهان
خانه بر دوش است در ایام عدل او غراب
عطسه مغز غنچه را از بوی گل سازد تهی
در گلستانی که گیرند از گل خلقش گلاب
گر شود آبستن یک قطره از بحر کفش
سینه بر دریا گذارد از گرانباری سحاب
گر نسیم حفظ او بر روی دریا بگذرد
موج نتواند گذشت از تیغ بر روی حباب
چون ید بیضای جودش سر برآرد ز آستین
خیره گردد چشم او از موجه سیم مذاب
آب تیغ او چو از جوی نیام آید برون
تا گلوی دشمنان جایی ناستد از شتاب
صاحبا در ملک گیری باعث تأخیر چیست؟
توسن اقبال رام و فوج نصرت در رکاب
پای بر چشمش نه و آفاق را تسخیر کن
خانه زین چشم در راه تو دارد از رکاب
تا نگردیده است بار خاطرت طول سخن
می کنم ختم مدیحت بر دعای مستجاب
تا ز بزم و رزم در عالم بود نام و نشان
تا بود جوهر به تیغ و نشأه در جام شراب
دوستانت را لب پیمانه بادا بوسه گاه
دشمنانت را ز زخم تیغ بادا پیچ و تاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس شدید دلتنگی و اندوه ناشی از جدایی اشاره میکند. او با استفاده از تصاویری زیبا، مانند قیاس زلف و سنبل، به عمق حسرتی که در دل دارد پرداخته و از احساسات خود در مقابل عشق و آرزوهای دشوار سخن میگوید. مفهوم ناپایداری زندگی و احساساتش با صحنههایی از طبیعت و جایگاه خود در آن گره خورده است. شاعر به محدودیتهای زمان و مکان اشاره کرده و با ناامیدی از زندگی مینویسد، همچنین او به امید و آرزوی خود برای پیروزی بر مشکلات و رسیدن به معشوق پرداخته و در نهایت خواهان برقراری محبت و دوستی در دنیا است.
هوش مصنوعی: اگر این درد جدایی ادامه داشته باشد، به زودی زندگیام مانند تیری که در پیچ و تاب است، کوتاه میشود.
هوش مصنوعی: حسرت من بابت جدایی و عشق، بسیار بزرگتر از آن است که تنها با یک شعر یا داستان کوتاه بیان شود. مانند الفی که از زنجیرهای طولانی از آتش توصیف میشود، درد و اندوه من نیز عمیق و وسیع است.
هوش مصنوعی: نرگس خوابآلود و پریشان از کنار من میتوان با آستین برداشت، مانند گلی که از لباس خواب بیرون میآید.
هوش مصنوعی: حاصل زندگی غیر واقعی من جز سوزش و درد نیست؛ در این آتش، آنچه میخواهید پیدا کنید، فقط یک سراب است که مانند گوهری در دریای خیال وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر بوسیدن چشمان تو باعث جدایی نمیشود، پس چرا بعد از بوسیدن رکاب اسب، از کنترلش دور افتادم؟
هوش مصنوعی: عاشقانه ما از سوز و گداز رنج نمیکشیم، زیرا نغمهای که از دل آتش و غم برمیخیزد، طعمی شیرین و تلخ دارد.
هوش مصنوعی: بخت و اقبال من چنان است که اگر نور ماه به چشمانم بتابد، شگفتی ندارد که گل زیبایی در نظرم مجسم شود.
هوش مصنوعی: در شب یلدا، بخت من نمیتواند سفید و روشن شود، حتی اگر روزی بیاید که صبح آفتاب از دل گلهای سپید بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: ای ابر، بیدلیل به چشمان من نبار، زیرا در برابر من دریایی از حبابها گسترده شده است.
هوش مصنوعی: دوستانی که با هم همراستا نیستند، همیشه از یکدیگر فاصله دارند و انتخابهایشان به آنها امکان نزدیک شدن نمیدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در دنیا، حتی در مواجهه با افرادی که دو رو و نفاق دارند، باید با احتیاط و هوشیاری رفتار کرد. تردیدها و شکهای زیادی در اطراف وجود دارد که نشاندهندهی ناپایداری و بیاعتمادی در روابط اجتماعی است و از تحولات عمیق و تغییرات اساسی دوری میکند.
هوش مصنوعی: امید من مانند صد دانه از هم گسسته شده است و ای دنیا، از من چه میخواهی وقتی که در این پیچیدگیها گرفتارم؟
هوش مصنوعی: این همه ناله و فریاد من به خاطر چیست؟ به خاطر دوری و جدایی از دربار و جمع نورانی خورشید.
هوش مصنوعی: برجستهترین افراد در زمینه معانی عمیق، همانند کعبهای هستند که نیازمندان به سمت آن میآیند. کسی که از آسمان فرود آمده و به او عنوان پیروزی دادهاند.
هوش مصنوعی: شخصی که صدای رعد و برق او به آسمان میرسد و هیبتش بینظیر است، میتواند تیر شهاب را به راحتی کمان رنگین کمان بشکند.
هوش مصنوعی: ابر رحمتش وقتی بر روی دریا گسترده شود، همانند صدفی که درون خود گوهر را پرورش میدهد، آرامش و زیبایی خاصی به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: در جایی که محافظت از آن باعث روشن شدن چراغ ها می شود، یک پیرهن نازک در گرمای شب ماه را در آغوش می گیرد.
هوش مصنوعی: مریم پاک، صدف را از زهر قهر خود پاک میکند و در دامن خود، نطفهای را در آب شیرین میپروراند.
هوش مصنوعی: شبیه گنجی که از دید پنهان شده، بیابان و ویرانی در خانهای که بر دوش است، در روزگار عدالت او، به مانند یک کلاغ در حال پریدن است.
هوش مصنوعی: عطسه باعث میشود که مغز غنچه از بوی گل خالی شود. در باغی که مردم از گلهایش گلاب میگیرند.
هوش مصنوعی: اگر یک قطره از دریا در دلش امیدی به باروری داشته باشد، آنقدر توانمند میشود که میتواند بر روی دریا پا بگذارد و از سنگینیاش او را به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: اگر نسیم رحمت او بر روی دریا بگذرد، موج نمیتواند از لبهی حباب عبور کند.
هوش مصنوعی: هنگامیکه دست بخشش او از آستین بیرون بیاید، کسی که به این نعمت نگاه کند، چشمانش به خاطر درخشش و زیبایی آن مانند نقره ذوب شده، خیره میماند.
هوش مصنوعی: وقتی که آب تیغ او مانند جوی روان به بیرون بیاید، دشمنان جایی برای فرار نخواهند داشت و با سرعت زود از میدان خارج خواهند شد.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، در کجا هستی و سبب تأخیر چیست؟ شانس و موفقیت به راحتی در دسترس توست و یاران حامی در کنارت هستند.
هوش مصنوعی: بر چشمان او قدم بگذار و جهان را تحت تسلط خود درآور. این چشمان برای تو آمادهاند و در انتظار تو هستند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ذهنت مشغول خاطراتت است، من با کلامی طولانی تو را ستایش میکنم و دعایم را به نتیجهی طلبیدهات میرسانم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا نام و نشانی از میهمانی و جنگ وجود دارد، خود را در درخشش و شرافت میبینیم، همانطور که درخشش تیغ و طعم شراب در زندگی ما حس میشود.
هوش مصنوعی: دوستانت همیشه در کنار تو و مهربان باشند، و دشمنانت به خاطر آزار و تعدی که به تو رساندهاند، دچار درد و رنج شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.